۰

زلزله کنر و ننگرهار؛ ناکارآمدی طالبان در مدیریت بحران

مهدی حسینی محقق
سه شنبه ۱۱ سنبله ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۲۰
زلزله کنر و ننگرهار؛ ناکارآمدی طالبان در مدیریت بحران

زلزله بامداد دهم سنبله ۱۴۰۴ در ولایات کنر و ننگرهار، یکی از مرگبار ترین حوادث طبیعی سال‌ های اخیر را رقم زد و تاکنون جان بیش از ۱۴۰۰ تن را گرفته است.  این زلزله  تنها یک بلای طبیعی نبود بلکه به فاجعه‌ ای انسانی تبدیل شد چون طالبان به‌ عنوان قدرت حاکم هیچ زیرساخت و مکانیزم واقعی برای مدیریت بحران در اختیار نداشت. در شرایطی که مردم هنوز زیر آوار مانده ‌اند، ناکارآمدی حکومت در رساندن کمک فوری، پرسشی جدی درباره ظرفیت طالبان برای اداره کشور در لحظات بحرانی ایجاد کرده است. این حادثه به ‌جای آنکه فرصتی برای اثبات توان دولت‌ داری طالبان باشد، به نمادی از بی‌ برنامگی، انزوا و شکاف عمیق میان جامعه و حاکمیت تبدیل شده است. 

در ظاهر طالبان مدعی است که کنترل کامل کشور را در دست دارد اما در عمل وقتی زمین لرزید، نه سامانه هشداردهنده‌ ای وجود داشت، نه سیستم امداد و نجات کارآمدی و نه حتی توانایی سازمان ‌دهی کمک‌ های مردمی و بین‌المللی. این همان نقطه ‌ای است که زلزله از یک حادثه طبیعی به یک بحران ناشی از ناکارآمدی سیاسی  بدل شد. طالبان نه تنها فاقد وزارتخانه یا نهادی تخصصی برای مدیریت بحران است بلکه حتی در روزهای پس از فاجعه بیشتر انرژی ‌اش صرف کنترل رسانه‌ ها و جلوگیری از بازتاب انتقادها شد تا سازمان‌ دهی کمک ‌ها. در یک حکومت عادی، وقوع زلزله به سرعت با ورود تیم‌ های تخصصی، برپایی اردوگاه‌ های موقت، توزیع غذا و دارو و همکاری با نهاد های بین ‌المللی همراه می‌ شود.

ویدئوها و گزارش ‌های محلی نشان داد که مردم خود مجبور بودند با دست‌ های خالی زیر آوار به دنبال عزیزانشان بگردند. هرجا طبیعت یا شرایط بحرانی زندگی مردم افغانستان را تهدید کرده، طالبان به جای مدیریت، به ابزارهای ایدئولوژیک پناه برده است. همین باعث شد بسیاری از شهروندان بگویند اگر طالبان تنها یک ‌دهم بودجه‌ ای را که صرف دستگاه‌ های امنیتی و سرکوب اجتماعی می‌ کند، برای ایجاد یک سیستم امداد و نجات هزینه می‌کرد، امروز صدها نفر از زیر آوار زنده بیرون می‌ آمدند. بنابراین فاجعه زلزله اخیر بیش از آنکه ناشی از خشم طبیعت باشد، محصول غیبت یک دولت کارآمد است. دولتی که به جای خدمت ‌رسانی به مردم، تنها در پی تثبیت ایدئولوژی و بقای سیاسی خود است. در چنین شرایطی اعتماد عمومی به طالبان بیش از هر زمان دیگری تضعیف شد چون مردم به چشم دیدند که وقتی زمین می‌ لرزد، حکومت نمی‌ جنبد.

طالبان پس از زلزله اخیر بار دیگر از جامعه جهانی درخواست کمک کرده ‌اند، اما این درخواست‌ها در واقع بیشتر شبیه مسکن‌ های کوتاه‌ مدت است تا یک راه‌ حل پایدار، چون مشکل اصلی در نبود کمک نیست، بلکه در نبود ساختار مدیریت بحران و حاکمیت شفاف است. برای مثال در سال‌های گذشته، پس از سیلاب‌ های مهیب در ولایات لوگر و پکتیا، حجم زیادی از کمک‌ های مردمی و حتی برخی کمک‌ های بین‌ المللی وارد افغانستان شد، اما به دلیل نبود سازوکار شفاف توزیع و غلبه شبکه‌ های قوم‌ گرایانه و فساد در میان مقامات محلی طالبان، بسیاری از این کمک‌ ها هرگز به آسیب ‌دیدگان واقعی نرسید. همین الگو اکنون در زلزله اخیر نیز تکرار شده است. گزارش‌ های میدانی نشان می‌ دهد بخشی از کمک‌ ها در مسیر توزیع متوقف یا به گروه‌ های نزدیک به طالبان هدایت شده است. 

بنابراین، در کشورهای زلزله‌ خیز مانند ژاپن یا حتی ایران، دولت‌ها تلاش کرده‌ اند با سرمایه ‌گذاری در ساخت ‌وساز ایمن، خسارات انسانی را به ‌طور چشمگیر کاهش دهند. در نتیجه حتی اگر میلیاردها دلار کمک جهانی هم سرازیر شود، بدون تغییرات بنیادی در شیوه حکومت‌ داری طالبان، مدیریت شفاف منابع و ایجاد نهادهای تخصصی، ویرانی‌های ناشی از بلایای طبیعی در افغانستان همچنان تکرار خواهد شد و هر حادثه طبیعی به فاجعه انسانی و سیاسی تبدیل می‌شود.

اگر این زلزله  و مدیریت بحران طالبان را از زاویه حکومتی و سیاسی  بررسی کنیم، باید چند نکته کلیدی را در نظر داشت : 

زلزله اخیر طالبان را در یکی از شکننده ‌ترین نقاط حاکمیتش به چالش کشید. این مناطق نه ‌تنها به ‌لحاظ جغرافیایی و مرزی با پاکستان اهمیت استراتژیک دارند، بلکه از نظر سیاسی پایگاه شبکه حقانی و برخی فرماندهان قدرتمند طالبان محسوب می‌شوند. به همین دلیل، هرگونه ناکارآمدی در مدیریت بحران در این ولایت‌ها، مشروعیت طالبان را در میان نزدیک‌ ترین حامیان داخلی‌ اش هم زیر سؤال می‌ برد. آنچه پس از زلزله دیده شد، نشان داد طالبان هنوز در مرحله‌ ای ابتدایی از حکمرانی گیر کرده است. نهاد های رسمی برای مدیریت بحران وجود ندارند، هماهنگی میان مرکز و ولایات دیده نشد و واکنش‌ها بیشتر حالت نظامی و نمایشی داشت تا عملیاتی. مقامات محلی طالبان به ‌جای تمرکز بر رساندن کمک فوری، بر نمایش اقتدار امنیتی تأکید کردند. این رفتار پیام آشکاری داشت: طالبان هنوز هم به ‌جای منطق دولت‌ داری، با منطق گروه نظامی عمل می ‌کند.

بُعد دیگر ماجرا، انزوای بین‌المللی طالبان است. جامعه جهانی که حاضر نیست به طالبان مشروعیت بدهد، کمک‌ ها را یا به ‌طور غیرمستقیم و از کانال‌ های غیردولتی ارسال کرد یا اساساً ورود نکرد. این یعنی در لحظه‌ ای که باید حاکمیت طالبان به‌عنوان دولت مرکزی عمل کند، عملاً کنار گذاشته شد. طالبان نتوانست از فرصت بحران برای کسب اعتبار بین ‌المللی استفاده کند، برعکس، تصویرش به‌ عنوان یک حکومت منزوی و ناکارآمد تقویت شد.

اما از زاویه داخلی، مردم کنر و ننگرهار بیش از پیش احساس کردند که طالبان حتی در قلب قلمرو سنتی‌ اش هم نمی ‌تواند خدمات پایه ‌ای ارائه دهد. اگر در هرات یا شمال ناکارآمدی طالبان بیشتر به بحران اعتماد عمومی دامن می ‌زد، این بار ضعف در شرق می‌ تواند شکافی جدی در میان بدنه قومی و مذهبی حامی طالبان ایجاد کند. به ‌ویژه اگر مقایسه شود با واکنش‌های نسبی مؤثرتر حکومت‌ های قبلی در زلزله‌های مشابه، مثل دوره جمهوری. بنابراین، این رخداد نشان داد که طالبان در مسیر تبدیل ‌شدن به یک دولت واقعی هنوز فاصله ‌ای عمیق دارد و این فاصله در هر بحران تازه پررنگ ‌تر می ‌شود.

بنابراین تا زمانی که طالبان صرفاً با درخواست کمک جهانی تلاش کنند فشارها را مقطعی رفع کنند، بدون آنکه اصلاحات ساختاری در نظام حکومتی و مدیریتی ‌شان ایجاد شود، افغانستان همچنان در چرخه تکراری و بی‌اعتمادی گرفتار خواهد ماند.

مهدی حسینی محقق- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین