۰

ترس جوانان افغانستان از آينده

یحیا فولادی
شنبه ۳۰ سنبله ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۴۵
ترس جوانان افغانستان از آينده

آينده، روند مبهمي است كه همواره جوانان افغانستان از آن واهمه دارند و آنان سوال "چه خواهد شد؟" را مدام در ذهن خود مرور مي كنند.
اين نگراني ها برخواسته از ديد دوراندیشانه قشر جوان به زمان پيش رو، و چالشهايي كه در بخش اشتغال، اقتصاد، ازدواج و امنيت فراروي خود دارند به وجود آمده است.
جوانان افغانستان كه كاملا مغاير با ديگر جوانان جهان مي باشند؛ در بخش اشتغال از كمترين فرصتها و زمينه ها برخوردار استند و اين معضل، مهمترين شاخصه ي انزوا و انحرافات
در كشور حدودا ۲۷ ميليون نفري افغانستان، يك جوان براي به دست آوري كار نياز به روابط و يا اقتصاد قوي دارد كه در ديگر كشورها، استعداد راه گشاي اين مساله مي باشد. به عنوان مثال؛ خيلي از افرادي كه با رتبه هاي بالا از مراكز علمي فارغ التحصيل شده اند؛ به دليل عدم اطمينان از به دست آوري شغل مناسب مطابق با توانايي شان، روي به كارهاي آزاد آورده اند و مسلكي را پيش گرفته اند كه به طور صد درصد مغاير با حرفه ي اصلي آنان است و از سويي ديگر؛ افرادي ناتوان اما با روابط و يا اقتصاد قوي جايگزين شان شده اند. بر علاوه ي اين؛ شمار ديگري از جوانان فاقد شغل در بسياري از مواقع به انحرافات بزرگي كشيده مي شوند و رو به اعتياد و يا جرایم جنايي مي آورند.
اين قشر به حساب مي آيد.
در كشور حدودا ۲۷ ميليون نفري افغانستان، يك جوان براي به دست آوري كار نياز به روابط و يا اقتصاد قوي دارد كه در ديگر كشورها، استعداد راه گشاي اين مساله مي باشد. به عنوان مثال؛ خيلي از افرادي كه با رتبه هاي بالا از مراكز علمي فارغ التحصيل شده اند؛ به دليل عدم اطمينان از به دست آوري شغل مناسب مطابق با توانايي شان، روي به كارهاي آزاد آورده اند و مسلكي را پيش گرفته اند كه به طور صد درصد مغاير با حرفه ي اصلي آنان است و از سويي ديگر؛ افرادي ناتوان اما با روابط و يا اقتصاد قوي جايگزين شان شده اند. بر علاوه ي اين؛ شمار ديگري از جوانان فاقد شغل در بسياري از مواقع به انحرافات بزرگي كشيده مي شوند و رو به اعتياد و يا جرایم جنايي مي آورند.
از ديگر مشكلاتي كه جوانان در بخش كار با آنان دست و پنجه نرم مي كنند؛ عدم ثبات شغلي است. يعني جوان نمي تواند برنامه ريزي و يا طرح كلي براي آينده ي خود داشته باشد و از طريق آن، به يك زندگي نرمال دست يابد. اين مساله بيش از هر كشور ديگري در افغانستان به مشاهده مي رسد؛ زيرا بيشترين زمينه هاي شغلي مردم، از سوي سكتورهاي خصوصي ايجاد شده و اين دستگاه ها با راه هاي گريزي كه در نسخه ي قراردادهاي خود به وجود آورده اند؛ هرگاه خواسته باشند مي توانند زمینه انسداد در فعالیت شان را اعلام کنند.
در چنين شرايطي؛ جامعه به سمت غيراصولي شدن پيش مي رود و زمينه هاي شكست فرهنگي مهيا مي شود.
در هنگامي كه يك جوان در عدم اشتغال به سر مي برد؛ آهسته، آهسته با غول ويرانگري به نام فقر اقتصادي روبرو مي شود. معضلي كه نتيجه ي مشكلات كاري جوانان است.
در افغانستان، درصد فقر اقتصادي مردم به طور سرسام آوري بالا ديده مي شود و اين ناشي از عدم وجود كار است.
در برهه ي كنوني؛ مردم افغانستان به دنبال شغل استند؛ در حالي كه در ديگر كشورها، مردم در پي شغل مناسب می باشند. اين يعني وضعيت اقتصادي مردم از شکل عادی آن خارج شده و تلاش آنان براي پيدا كردن حداقل فرصتها مي باشد.
يك جوان بدون اقتصاد
متاسفانه در شمار زيادي از خانواده ها كه نظر انداخته شود؛ در زمان ازدواج به جاي توانايي ها و يا استعداد يك جوان، وضعيت اقتصادي اش بررسي مي شود و بر پايه ي توانمندي هاي مالي وي، با او صحبت مي كنند. ناگفته نبايد گذاشت كه اين مساله، در زمينه ي دختران جوان هم به كثرت ديده مي شود. يعني خانواده اي با توانمندي اقتصادي معمولي، حاضر نيست تا دختري از يك خانواده ي نسبتا فقير را برگزيند. اين مورد هم تاثير زيادي دارد تا يك جامعه به صعود فرهنگي و تكامل اجتماعي دست نيابد.
متناسب؛ توانايي بروز استعداد، قدرت كلام و فعاليتهاي مهم را ندارد و در اين صورت، وضعيت وي روز به روز وخيم تر مي شود. در كنار اين؛ با وضعيت و عرف هاي نادرستي كه در حال حاضر در ميان مردم به چشم مي خورد؛ نبود اقتصاد قوي جايگاه اجتماعي جوان را متزلزل ساخته و در مرداب بيكاري، هرچه بيشتر غرق مي شود. به عنوان نمونه؛ جواني با نبود كار و يا اقتصاد مناسب؛ نمي تواند تا در موقعيتي برابر زندگي كند و يا تشكيل خانواده دهد. اين مساله يعني گسترش بي بند و باري هاي اجتماعي و سقوط يك جامعه ي متعالي.
متاسفانه در شمار زيادي از خانواده ها كه نظر انداخته شود؛ در زمان ازدواج به جاي توانايي ها و يا استعداد يك جوان، وضعيت اقتصادي اش بررسي مي شود و بر پايه ي توانمندي هاي مالي وي، با او صحبت مي كنند. ناگفته نبايد گذاشت كه اين مساله، در زمينه ي دختران جوان هم به كثرت ديده مي شود. يعني خانواده اي با توانمندي اقتصادي معمولي، حاضر نيست تا دختري از يك خانواده ي نسبتا فقير را برگزيند. اين مورد هم تاثير زيادي دارد تا يك جامعه به صعود فرهنگي و تكامل اجتماعي دست نيابد.
از زاويه اي ديگر؛ معضل بزرگ و كشنده اي به نام عدم امنيت است كه افكار جوان را در هم آميخته و آينده را براي وي ناميمون ترسيم مي كند.
در افغانستان؛ همه روزه اخبار مرگ و يا بدامني به گوش جوانان مي رسد و اين موضوع، قسمت زيادي از ذهن آنان را درگير خود مي كند. به اين معنا كه از لحاظ توانايي فكري، ديگر كمتر مي تواند به برنامه هاي قوي خود نسبت به آينده بيانديشد. او در ذهن خود مجسم مي كند كه اگر اين رويداد، در فلان ولايت كه صورت گرفته
در وضعيتي كه اين چالشهاي بزرگ، بر دامن مردم و به ویژه جوانان افغانستان افتاده؛ نياز است تا دولت هر چه بيشتر توجه نشان داده و با مطالعات جامعه شناختي، در پي حل مسایل برآيد.
بر من رخ دهد؛ چه خواهد شد؟ اگر هدف بعدي نا امني خودش و يا خانواده اش باشند چه مي تواند بكند؟
اين افكار، آينده را هرچه بيشتر براي يك جوان مبهم مي سازد. آينده اي كه هر لحظه از آن در حال كمتر شدن است و اين لحظات با ارزش صرف انديشيدن به مشكلات كاري، اقتصادي، ازدواج و امنيت جوانان خاكمان مي شود.
در وضعيتي كه اين چالشهاي بزرگ، بر دامن مردم و به ویژه جوانان افغانستان افتاده؛ نياز است تا دولت هر چه بيشتر توجه نشان داده و با مطالعات جامعه شناختي، در پي حل مسایل برآيد.
دولت مي تواند تا با دسته بندي توانايي هاي جوانان كشور، زمينه هاي شغلي مناسب را برای آنان فراهم كرده و در به وجود آمدن يك جامعه ي متعالي، سهم اصلي را داشته باشند.
اما تا آن زمان كه اين آرمان به معناي واقعي به منصه ي عمل بنشيند؛ سوال "چه خواهد شد؟" جغرافياي وسيعي از افكار جوان را در تصرف خود دارد.
یحیا فولادی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین