۰

چرا بختیاری‌ها را جدی نگیریم؟

پنجشنبه ۲۱ جدی ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۱۵

تقی بختیاری، نویسنده‌ای رمان «گمنامی» از افغانستان فرار کرد. آقای بختیاری که یکی از نویسندگان گمنام این سرزمین بود، زمانی به شهرت رسید و مجبور به فرار شد که برخی روحانیان محافظه‌کار کشور، محتوای رمان «گمنامی» را  کفرآمیز خوانده و از کتاب‌فروشی‌ها و مسوولان نشر و طبع کشور خواستند که از تکثیر و فروش آن جلوگیری کنند.
گفته می‌شود که در رمان «گمنامی» نوشته تقی بختیاری به برخی مقدسات دینی مردم توهین صورت گرفته و صفات ناشایستی به خداوند نسبت داده شده است.
محمدجان تقی بختیاری، نخستین کسی نیست که در افغانستان به جرم توهین به مقدسات مردم، مجبور به فرار می‌شود؛ پیش از آن نیز نویسندگانی مانند میرحسین مهدوی، مدیر مسوول هفته نامه آفتاب، محقق نسب، مدیر مسوول مجله حقوق زن، و پرویز کامبخش و غوث زلمی... دست به چنین تحرکاتی زده و  سرانجام، با وساطت یک نهاد خارجی، موفق به فرار گردیده بودند.
موافقت و مخالفت‌ها
 طوری که دیده شده است یکی از جنجال‌های که معمولاً به دنبال چنین اتفاقات رخ می‌دهد، صف‌بندی‌ها و کشمکش‌ها و نزاع‌های نوشتاری مطبوعات و رسانه‌ها در موافقت و مخالفت با آن می‌باشد.
موافقان بختیاری‌ها معمولاً از قشر روشنفکر جامعه‌ی مان می‌باشند. استدلال این‌ها این است که افغانستان کشوری است در بند جزم‌ها و دگم‌ها. در این سرزمین، هرکسی هر باوری که دارد، آن را عین حقیقت پنداشته و دیگران را متهم به خطا می‌کند. افغانستانی‌ها اگر اعتقادات شان ناشی از مطالعات عمیق و ژرف می‌بود، مشکلی نبود. بدبختی در این جا است که ما همه اعتقادات و باورهای مان را از پدر به ارث برده‌ایم و هیچ گاهی تلاش نکرده‌ایم تا به آن‌ها از منظر خود نگاه کنیم.
این جزم‌گرایی باعث گردیده است که ما نتوانیم نقد و انتقاد همدیگرمان را تحمل کنیم. بنابراین، ما نیازمند گفتگوی انتقادی با اندیشه‌های مختلف هستیم. ما باید اجازه بدهیم، همه حرف‌های شان را بگویند تا از لابلای آن‌ها به اعتقادات و باورهای درست برسیم.
درست، شبیه کاری که آبلارد با مسیحیت کرد. پیتر آبلارد، فرزند ناخلف متکلمان کاتولیک فرانسه قرون وسطی بود. او در کتابش «آری و خیر» بر آن شد تا اعتقادات مسیحی را با روش نوی از پرسش‌گری دایمی روشن کند؛ پرسش‌هایی همانندی این: ایمان انسان باید متکی بر عقل باشد یا خیر؟ نخستین مزمور به مسیح اشاره می‌کند یا خیر؟
موافقان بختیاری‌ها بدین عقیده اند که امروزه اگر مغرب زمین در عرصه‌های علم و فرهنگ پیشتاز است، دلیل آن در همین سنت نقد و انتقادپذیری می‌باشد.
از بختیاری تا سقراط
تا این جای بحث، بنده نیز با روشنفکران مان موافق می‌باشم. براستی هم اگر امروزه مغرب زمین پیشرفت نموده و قله‌های اوج و ترقی را پیموده است، علت آن را باید در همین سنت سقراطی (سنت نقد و انتقادپذیری) دید.
به گونه‌ی نمونه، نیچه در جایی می‌نویسد: «دانشمند بزرگ علوم طبیعی، فن بایر، برتری اصلی اروپاییان در قیاس با آسیاییان را، همان توانایی ارایه‌ی دلیل برای اعتقادهای خود می‌داند که آسیاییان به کلی فاقد آنند.
اروپا در مدرسه‌ی عقل و تفکر انتقادی شاگردی کرده است در حالی که آسیا نمی‌داند که چگونه بین حقیقت و خیال تمایز قایل شود و نمی‌داند که آیا باورهایش برخاسته از مشاهده و اندیشه‌ی صحیح اند یا برخاسته از خیال. خرد در مدارس اروپا را اروپا کرده است: در سده‌های میانه اروپا آهسته آهسته داشت دوباره قطعه و ضمیمه‌ی آسیا می‌شد- به دیگر سخن، درک علمی را که یادگار یونانیان است، از دست می‌داد». این حرف نیچه، هنگامی که دلیل برتری اروپاییان نسبت به آسیاییان را عقلانیت انتقادی آنان می‌داند، شاید به نظرتان اندکی نژادپرستانه و فاشیستی به نظر آید، اما واقعیت‌های تاریخی نیز این موضوع را ثابت می‌کند.
تاریخ نشان می‌دهد که یکی از دلایل پیشرفت اروپا نسبت آسیا، همان عقلانیت انتقادی آنان می‌باشد. غربی‌ها از یونان باستان تا به امروز همواره با آراء و عقاید شان برخورد عقلانی و انتقادی داشته و تلاش می‌کنند که سره و ناسره را از هم تفکیک نمایند و به هیچ باور جزمی و غیرانتقادی متعهد و وفادار نباشند.
اما من بدین عقیده‌ام که بختیاری‌های افغانستان، سقراط و گالیله و جوردانو برونو نمی‌شوند. سقراط و جوردانو برونو، اگر امروزه از مهم‌ترین متفکران جهان پنداشته می‌شوند، دلیل آن در اصرار شان روی باورهای شان می‌باشد. سقراط هم مانند بختیاری و میرحسین مهدوی و محقق نسب متهم شد که اخلاق جوانان آتنی را فاسد می‌کند، اما او فرار نکرد، بل جام شوکران را نوشید تا جاویدانه شود. سقراط با جام شوکران نوشیدن، دقیقاً به وجدان جامعه خود، شوکران نوشانید و باعث بیداری آن گردید. من در جایی در مورد اهمیت محکومیت سقراط خوانده بودم که: « تمدن غربی ارزش‌هایش را از واکنش‌ اش در برابر یک ننگ دوگانه به دست آورده است، ننگ کشتن دو بی‌گناه: از سویی به صلیب کشیدن عیسی مسیح در آغاز تاریخ مسیحی، و از سوی دیگر، ننگ ماجرای سقراط، شهروند اهل آتن که محکوم به نوشیدن جام شوکران شد در ۳۹۹ پیش از تاریخ، آن هم توسط شهروندان شهری که افتخارش این بود که شهروندانش انسان‌هایی آزاد و در برابر قانون مساوی اند. حضور این دو محکومیت و لکه ننگ در تاریخ غرب، باعث گردیده است که انسان غربی، تحت تأثیر عذاب وجدان، به حقیقت، عدالت، آزادی، برابری و برادری ارج گذاشته و در تکاپوی آن‌ها بیفتد».
جام شوکران نوشیدن سقراط، اگر نشانه‌ای حقانیت او می‌باشد و پای‌بندی و وفاداری او را به آموزه‌هایش نشان می‌دهد، اما فرار کردن بختیاری و میرحسین مهدوی و غوث زلمی و پرویز کامبخش اگر هر چیزی را به نمایش بگذارد، صداقت و وفاداری آن‌ها به آموز‌ه‌های شان را نشان نمی‌دهد. فرار کردن بختیاری‌ها، نشان‌دهنده‌ای آن است که منظور نویسندگان مان از نشر چنین آثار، نه بیداری وجدان جامعه، بل فراهم نمودن زمینه‌ای پناهندگی در یک کشور غربی می‌باشد.  من فکر می‌کنم نوشتن با چنین انگیزه، نه افتخار است و نه هم شجاعت. توصیه‌ی من برای نخبگان کشورمان این است که دست از تحسین و تمجید این اشخاص و افراد بر دارند و نگذارند که این دغلبازان به شهرت برسند.
عبدالشهید ثاقب ــ خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین