۰

ایران در مسیر یک تصمیم استراتژیک برای بقا

عبدالناصر نورزاد
چهارشنبه ۴ سرطان ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۹
ایران در مسیر یک تصمیم استراتژیک برای بقا
پس از آتش‌بس اخیر، ایران در آستانه اتخاذ یک تصمیم استراتژیک قرار گرفته است. این آتش‌بس، به‌احتمال زیاد، پایدار نخواهد بود؛ چرا که نه نتیجه‌ی توافقی مستقیم میان ایران و اسرائیل، بلکه محصول معامله‌ای موقت میان سه قدرت بزرگ ــ آمریکا، روسیه و چین ــ است. به‌محض برهم خوردن این توازن شکننده، آتش‌بس نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد.
 
در چنین وضعیتی، ایران تنها دو مسیر پیش رو دارد؛ و فرصت نیز بسیار محدود است. باید هرچه سریع‌تر، تصمیمی بنیادین، آینده‌نگر و مطابق با واقعیت ها نظام بین‌الملل اتخاذ کند. این دو مسیر کدام‌اند؟
 
مسیر نخست: حرکت به‌سوی هسته‌ای شدن
ایران می‌تواند مسیر هسته‌ای‌شدن را در پیش گیرد و خود را برای سناریوهای پیچیده‌تر و خطرناک‌تر آماده کند. شاید در آینده، ماهیت جنگ و بازیگران آن تغییر کنند و ایران با دشمنانی به‌مراتب قدرتمندتر از لحاظ اقتصادی و نظامی روبه‌رو شود.
 
در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است: گزینه‌های راهبردی تهران برای حفظ موجودیت خود چیست؟ روی کدام متحد بین‌المللی می‌توان حساب باز کرد؟ آیا موقعیت ژئوپلیتیکی، دکترین صدور تفکر شیعه در میان اعراب سنی، دشمنی ایدئولوژیک با اسرائیل و ممانعت از استقرار پایگاه‌های ناتو در صورت سقوط رژیم، می‌تواند پشتوانه‌ای برای این راهبرد باشد؟
 
مسیر دوم: تسلیم مشروط به نظم قدرت‌های بزرگ
گزینه دوم، واگذاری اورانیوم غنی‌شده به روسیه و پیوستن به یک توافق هسته‌ای تحت چتر امنیتی قدرت‌های شرقی (روسیه یا چین) است. در این صورت، تضمین بقای نظام جمهوری اسلامی، به‌عنوان مؤلفه‌ای برای ثبات ژئوپلیتیکی در منطقه، از سوی این قدرت‌ها حفظ خواهد شد.

با این حال، این انتخاب نیز آسان نیست. چرا که چین و روسیه علی‌رغم حمایت از ثبات در ایران، هیچ‌گاه خواهان ظهور یک ایران هسته‌ای که تهدیدی برای منافع بلندمدت‌شان باشد، نیستند. آن‌ها تنها به‌اندازه‌ای از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند که مانع گسترش نفوذ ناتو و آمریکا در این منطقه استراتژیک شوند.
 
واقعیت این است که تهران در بازی بزرگ شرق و غرب، نه به‌عنوان یک متحد استراتژیک، بلکه صرفاً به‌عنوان یک ابزار بازدارنده موقت ایفای نقش می‌کند.
 
ایران، قربانی یا بازیگر در نظم نوین جهانی؟
در فرآیند گذار به نظم پسا-آمریکایی، که در آن محور شرق نقش پررنگ‌تری خواهد یافت، ایجاد نقاط تنش کنترل‌شده و بهره‌برداری از آنها به نفع اهداف جهانی قدرت‌ها، یک قاعده است. غرب تلاش می‌کند رژیم‌های همسو با شرق را ساقط کند، و گاه حتی محور شرق نیز در این پروژه با غرب همراه می‌شود.
 
تجربه سقوط صدام، قذافی، علی عبدالله صالح و تلاش برای حذف بشار اسد، نشان داد که در پشت پرده، تفاهماتی میان ملی‌گرایان شرقی و گلوبالیست‌های غربی وجود داشته است. بنابراین، ایران نیز نمی‌تواند از این قاعده مستثنا باشد.
 
تنها گزینه‌ای که می‌تواند توازن‌بخش باشد، حرکت به‌سوی سلاح هسته‌ای است. اما این مسیر، زمان‌بر، پرهزینه و نیازمند شرایط امنیتی باثبات است؛ شرایطی که در حال حاضر حتی متحدان شرقی ایران نیز تمایلی به فراهم‌سازی آن ندارند.
 
یک ایران هسته‌ای، نه‌تنها تهدیدی برای «صلح آمریکایی» است، بلکه می‌تواند مانعی برای نظم آینده‌ی شرق‌محور نیز تلقی شود. شرق در حال ترسیم نظمی دو قطبی میان خود و غرب است، نه نظمی چند‌قطبی با بازیگران اتمی جدید و غیرقابل‌کنترل. حتی در این نظم نوین نیز، ارزش‌های فکری غرب ــ مانند تجارت آزاد و لیبرالیسم اقتصادی ــ هنوز مورد استفاده قرار می‌گیرند.
 
نتیجه‌گیری: انتخابی دشوار در بزنگاه تاریخ
ایران اکنون در یک دو راهی تاریخی و استراتژیک قرار گرفته است: حرکت به‌سوی هسته‌ای‌شدن با پذیرش هزینه‌ها و ریسک‌های بالقوه، یا ورود به یک نظم تحمیلی میان قدرت‌های بزرگ و پذیرش قواعد بازی آنان.
انتخاب پیش‌روی تهران، تنها تصمیمی ملی نیست؛ بلکه تصمیمی است که بر سرنوشت نظم منطقه‌ای و حتی جهانی تأثیر خواهد گذاشت. پرسش اینجاست: در فرصت باقی‌مانده، ایران کدام مسیر را برخواهد گزید؟ و سرانجام، این بازی بزرگ شرق و غرب، ایران را به کجا خواهد برد؟
 
عبدالناصر نورزاد- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین