گروهی از چهرههای سیاسی مخالف طالبان، برای دومین بار در ویانا پایتخت اتریش گرد آمدند و درباره مسائل داخلی افغانستان و اعتمادسازی میان اعضای این نشست، بحث و گفتوگو کردند.
شرکتکنندگان در این نشست، متشکل از 30 چهره سیاسی دولت پیشین و فعالان مدنی بودند که به میزبانی انستیتیوت امور بینالمللی اتریش، گردهم جمع شده بودند. در باب این نشست بسیار میتوان گفت، اما مهمترین موضوع، ناکامی و ناکارآمدی چهرههای شرکتکننده در آن برای تغییر وضعیت به نفع مردم افغانستان و حتی به نفع منافع و مطامع شخصی خودشان است. آنان اگر در فروپاشی فاجعهبار نظام جمهوری، نقش مستقیم نداشتهاند، عناصری منفعل و فاقد خاصیت بازدارندگی از آن فاجعه هولناک بودند و اکنون بیش از همه، غرامت فقدان آیندهنگری و انفعال سیاسی خود را میپردازند.
نکته دوم نابرخورداری آنان از وزنه و وجهه همگامسازی جهان با خود است. اینان به دلیل بیبهرگی از حمایت افکار جمعی و نداشتن پایگاه و جایگاه اجتماعی، قدرت بسیج کردن مردم افغانستان را برای تحقق مطالبات سیاسی خویش ندارند و همانند «پادشاه کشتگانی هستند که کشورش خالی است.» دنیا هم پس از بیست سال سرمایهگذاری بیحد و حساب مادی و معنوی در افغانستان به این نتیجه رسیده است که روی چهرههای باخته شرطبندی نکند.
مهمتر از آن، وجود فاصلههای فراوان و شکافهای عمیق پرناشدنی بیاعتمادی میان خود این حضرات است؛ همان چیزی که مسبب برگزاری این نشست شد تا شرکتکنندگان مدعی نجات افغانستان از زیر یوغ طالبان، ابتدا مشکل درونی خودشان را حل کنند و به جستجوی روزنههای اعتماد درونی در میان خودشان بگردند. کسانی که سنگ مقابله با طالبان و مقاومت در برابر این جریان قبیلهگرای انحصارطلب را به سینه میکوبند، از اهداف و اغراضی فروملی نمایندگی میکنند که معطوف به مطالبات و منافع شخصی و در خوشبینانهترین حالت، قومی خودشان است و این، بزرگترین اهرمی است که در گام نخست خود آنان را از همدیگر دور و مطالبات شان دیررس میکند.
طالبان یک جریان عمیقا قومی است و باورهای دینیاش هم بر مدار ملاحظات قبیلهای میچرخد. این جریان در پی تسطیح فرهنگی و همگونسازی مردم افغانستان در سطوح و شؤون مختلف مذهبی، سیاسی و فرهنگی است، اما شرکتکنندگان نشست ویانا که از اقوام گوناگون افغانستان نمایندگی میکنند، قادر به شکلدهی به جریانی متعارض و نیرومند علیه شوونیزم پشتونی ـ طالبانی نیستند؛ زیرا بیش از آن که به خطرات تهدیدکننده هویت فرهنگی و اجتماعی مردم خود فکر کنند، در پی دست یافتن به قدرت سیاسی شخصی هستند. به همین دلیل، هر تلاشی که از سوی آنان انجام شود، محکوم به شکست و ناکامی است. از همه مهمتر این که آنچه این گردهماییهای همراه با هیاهوی بسیار بر سر هیچ را هبا و هدر میکند، دستنشاندگی طالبان از سوی جامعه جهانی است.
بازگشت دوباره طالبان به قدرت، نتیجه معاملهای بود که امریکا و ناتو با این گروه انجام داد و صد البته که آن معامله هم مبتنی بر تأمین منافع غرب در افغانستان و منطقه از رهگذر اطاعت بیچون و چرای این گروه از خرده فرمایشهای اربابان غربیاش شکل گرفت، نه آنچه خود این گروه نام آن را شکست امریکا و ناتو در افغانستان میگذارد. بنابراین همدلی غرب با جریان مخالف طالبان تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که این گروه راه سر باززنی از اراده و منافع غرب را در پیش بگیرد؛ چیزی که به احتمال بسیار بالا هیچ وقت رخ نخواهد داد.
حمید همدرد-
خبرگزاری جمهور