۰

استاد وجودی خودکفا

تمنا توانگر
جمعه ۲۳ جوزا ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۷
استاد وجودی، اهل دل بود؛ اما دلی که از این رفتار تهی، تهی بود! آنجا که پای نیاز و احتیاج به میان می‌آمد به خواهش دل توجه نمی‌کرد او هزاران بار دلش را سرکوب کرد تا با رفتار عقلانی زنده‌گی با عزت و شرافتمندانه را اختیار کند...
تصویرگر: خانم تمنا توانگر
تصویرگر: خانم تمنا توانگر

به تمام آن‌هایی که برای بزرگ‌شدن خودشان  سعی دارند اهل آسمان را به زمین آورند غافل از اینکه خوشه‌ها هرچه قد بلندی کنند دست‌شان به ماه نمی‌رسد!

سال گذشته در روز تولد هشتاد ساله‌گی استاد «حیدری وجودی» یکی از جوانان خواست به استاد که پیر بود و تمام تنش می‌لرزید محبتی کند: به سوی چوکی رفت؛ تا آن را برای نشستن استاد از جای بردارد؛اما استاد با نگاهی آرام مانع آن جوان شد و خودش چوکی‌ را برداشت و روی آن نشست،

چند بار هم که به دفتر استاد رفتم خواستم به نیت احترام برای استاد چای بریزم؛ اما مانع من شد وقتی گیلاس چای را به دست گرفت دستانش چنان می‌لرزید که ترسیدم گیلاس بیفتد و استاد بسوزد چنان با لرزه مقاومت می‌کرد که گویا با کوه نبرد می‌کند. اما نگذاشت کسی برای او لطف کند. او به شدت خودکفا بود و اگر تکیه می‌کرد به معشوق آسمانی‌اش بود و به خودش، مردی بی‌نیاز و توانا بود. چنین انسانی که اجازه نمی‌داد کسی برایش چای بریزد چگونه دست نیاز به سوی اهل نام و اهل نان دراز می‌کرد؟ ورنه برای او کم نبود،

کافی بود بخواهد یا یکی از آن همه پیشنهادات برای زنده‌گی مرفه را بپذیرد و اگر هیچ‌کس نبود می‌توانست مثل خیلی‌های دیگر اتکای قومی و سمتی داشته باشد که اگر چنین می‌کرد وجودی دیگر وجودی نبود.

همانگونه که حتی یک وجب از قامت بلند استاد خم نشد، قامت شخصیت و جایگاه با عظمتش نیز هیچ‌گاه بر درگه نیاز خم نشد. من سال‌ها در وزارت‌خانه‌یی کار کردم که استاد نیز در آنجا مشغول به کار بود استاد نیز چون سایرین مامور دولت بود، تمام زنده‌گی یک مامور در میان مکتوب‌ها می‌گذرد یا مکتوبی را می‌برد یا می‌آورد، مامور دولت باید برای گرفتن حتی حق مسلمش بدود چرا که در ادارات دولتی حق خوری فراوان است. 

استاد حیدری وجودی نیز از سر خودکفایی و اتکای شخصی مکاتیب رسمی‌اش را خودش می‌برد و می‌آورد چرا که او از بازوی خود نان می‌خورد و حتی نمی‌خواست مکتوبش را کسی ببرد. این نهایت بی‌نیازی استاد بود نه مفلسی وی، او کار کرده بود و حق قانونی‌اش را می‌گرفت. چه جای گله از دولتی که گورستان فرهنگ و معنویات بوده است  و جفای او در حق همه‌ی سرمایه‌های ملی است از این رو جفاکاری دولت دال بر نیازمندی استاد حیدری وجودی نیست. ما متوجه نیستیم با محکوم کردن دولت و دیگران جایگاه عظیم انسان‌هایی چون حیدری وجودی را زیر سوال برده او را تا مرتبه‌ی نیازمندی و مفلسی به زیر می‌آوریم. 

همانگونه که سرمایه‌ی یک عمر عقل را دل به آنی به باد می‌دهد ما مردم علاقه‌ی بسیاری داریم تا برای دل‌مان سرمایه‌ی عقلانی دیگران را به باد فنا دهیم، تجربه‌ی اول‌مان هم نیست ما همین جفا را در حق استاد «عفیف باختری» نیز روا داشتیم. استاد وجودی اهل دل بود اما به شدت عقلانی زنده‌گی می‌کرد،

اهل دل بود؛ اما دلی که از این رفتار تهی، تهی بود! آنجا که پای نیاز و احتیاج به میان می‌آمد به خواهش دل توجه نمی‌کرد او هزاران بار دلش را سرکوب کرد تا با رفتار عقلانی زنده‌گی با عزت و شرافتمندانه را اختیار کند اکنون عده‌یی سرمایه‌ی یک عمر زنده‌گانی عقلانی و ریاضت‌ یک عمر استاد را برای ساختن زنده‌گی معنوی و شرافتمندانه را با قضاوت‌های پوچ و واهی به باد فنا می‌دهند؛ تا مثلاً ثابت کنند که در میان تسلیت‌ها و رنجنامه‌های فیسبوکی آن‌ها یک حرف تازه زده‌اند و با بقیه فرق دارند! غافل از اینکه این رفتار دل‌خواسته‌ی آن‌ها حقیقت را تغییر نمی‌دهد! 

تمناتوانگر/ شاعر و نویسنده
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین