۰

دو سال پس از فاجعه

يکشنبه ۲۲ اسد ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۱۹
بدترین نمونه این فاجعه، حذف کامل زنان و دختران از کار و تحصیل بود؛ تصمیمی زشت و ضد انسانی که به رویاهای بسیاری از دختران جوان پایان داد، آنان را به انزوای مطلق فروبرد و برخی را تا مرز فروپاشی روانی و حتی خودکشی کشاند. زنان زیادی نیز کار و معیشت شان را از دست دادند.
دو سال پس از فاجعه
وزارت کار و امور اجتماعی طالبان، روز یک‌شنبه، ۲۲ اسد، با نشر بیانیه‌ای سه‌شنبه، ۲۴ اسد را که مصادف با روز سقوط کابل به دست این گروه است، رخصتی عمومی اعلام کرده است.
 
در بیانیه طالبان آمده که این رخصتی مطابق تقویم منظورشده این گروه انجام شده است.
 
در این اعلامیه روز ۲۴ اسد «روز پیروزی جهاد» طالبان علیه «اشغال امریکا و متحدانش» دانسته شده است.
 
این در حالی است که دو سال پیش، در ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی نظام جمهوری در افغانستان سقوط کرد و نیروهای طالبان با ورود به کابل، ارگ ریاست جمهوری را تصرف کردند.
 
بسیاری از مردم افغانستان این روز را مناسبتی سیاه و فاجعه‌بار می‌دانند که به بازگشت دیکتاتوری، استبداد قومی، تروریزم، سرکوب و نقض سیستماتیک حقوق بشر منجر شد. از دید طالبان اما وضعیت، کاملا برعکس است. آنها این روز را به مثابه پیروزی بزرگ، جشن می گیرند و رهبران شان به طور مستمر بر این ادعا می دمند که آنها توانستند بر بزرگترین ابرقدرت زمان، پیروز شوند و جانفشانی ها و فداکاری های شبه نظامیان طالبان سرانجام منجر به شکست امریکا، فروپاشی دولت دست نشانده و سقوط نظام جمهوری شد.
 
این روایت اما به جز طالبان و بخشی از حامیان قومی آنها در درون جامعه پشتون، طرفداران زیادی ندارد. بسیاری از مردم افغانستان، سقوط دوباره کشور به کام طالبان را سرآغاز فاجعه می دانند.
 
نشانگان فراوانی برای تایید این برداشت وجود دارد. از روزی که طالبان بر کشور مسلط شده اند، فقر به طور گسترده، گسترش یافته و دامن میلیون ها نفر را گرفته است. سازمان های بین المللی پیوسته درباره وقوع فاجعه انسانی و وضعیت وخیم میلیون ها نیازمند هشدار می دهند و از کشورها و سازمان های کمک کننده می خواهند به تعهدات خود عمل کنند.
 
از سوی دیگر، تاراج منابع کمکی و پول های اهدایی جهان به مردم فقیر افغانستان از سوی طالبان نیز بحران را چندین برابر تشدید کرده است. بخشی قابل توجه از ارتش چندین میلیونی نیازمندان تاکنون هیچ کمکی دریافت نکرده اند؛ زیرا سازمان های امدادرسان در تبانی با طالبان، کمک ها را از فیلترهای تعبیه شده توسط آنان می گذرانند و طالبان هم به طور گزینشی براساس معیارهای منحطی مانند قومیت، ملیت، مذهب و گرایش ایدئولوژیک نیازمندان به خودشان کمک توزیع می کنند یا نمی کنند. ضمن اینکه بخشی قابل ملاحظه از پول های کمکی هم صرف تامین حقوق و هزینه های ملیشه ها و کارمندان دولت طالبان می شود.
 
یکی دیگر ازمصادیق فاجعه، فرار دسته جمعی مردم از کشور است. بلافاصله پس از سقوط، صدها هزار نفر از شهروندان کشور برای فرار، تلاش کردند و در این میان، بخشی انبوه از آنها در شرایطی رقت بار توانستند از مرزهای زمینی و هوایی کشور بگذرند و بدترین وضعیت زندگی را تحمل کنند تا زنده بمانند.
 
صحنه های آخرالزمانی که بسیار شبیه به فیلم های ژانر وحشت هالیوود بود هنگام پرواز هواپیماهای ترابری غول پیکر ارتش امریکا در فرودگاه کابل رقم خورد که به فاجعه، مرگ و تحقیر منجر شد و جهان را در شوک فروبرد.
 
این وضعیت هنوزهم کمابیش ادامه دارد. صدها هزار نفر همچنان در رویای دست یافتن به پاسپورت اند تا از کشور بگریزند و صدها هزار نفر دیگر در پاکستان و ایران و کشورهای عربی و هند و ترکیه و اروپا و اندونزیا و... برای سرپناه و سامان دادن به زندگی آشفته و بحران زده شان تقلا می کنند.
 
بدترین نمونه این فاجعه اما حذف کامل زنان و دختران از کار و تحصیل بود؛ تصمیمی زشت و ضد انسانی که به رویاهای بسیاری از دختران جوان پایان داد، آنان را به انزوای مطلق فروبرد و برخی را تا مرز فروپاشی روانی و حتی خودکشی کشاند. زنان زیادی نیز کار و معیشت شان را از دست دادند؛ حتی زنانه ترین مشاغل مانند آرایشگری هم ممنوع شده تا دامنه ممنوعیت های رژيم فاجعه طالبان علیه زنان به اوج خود برسد. این مورد، نیازمند ارزیابی جداگانه و تفصیلی است.
 
رسانه ها و خبرنگاران هم اوضاعی اسفبار و غیرقابل تحمل را سپری می کنند. اگرچه هزاران نفر توانستند به نام خبرنگار به کشورهای غربی پناهنده شوند؛ اما خبرنگاران واقعی بدون هیچ حمایتی در سخت ترین شرایط کار می کنند و هزاران نفر دیگر هم عملا بیکار و منزوی شده و با بحران معیشت و فشارهای روانی ناشی از بیکاری دست به گریبان هستند. این مهم را نیز باید به طور مجزا مورد تحلیل قرار داد.
 
در یک نمای کلی، افغانستان تحت تسلط طالبان، دو سال پس از سقوط نظام جمهوری، همچنان یک کشور فاجعه زده، بی امید و در حال تلاشی و فروپاشی است؛ مگر اینکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
 
محمدرضا امینی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین