از زمان تحویل قدرت به طالبان، این گروه افغانستان را به مأمن امنی برای گروههای تروریستی چندملیتی و بینالمللی، از جمله القاعده و داعش، تبدیل کرده است. افزایش هشدارها درباره تقویت این گروهها در نقاط مختلف کشور از سوی برخی قدرتها، نگرانیها نسبت به رشد تهدیدات امنیتی منطقهای را تشدید کرده است. در این میان، فعالیتهای رو به گسترش شاخه خراسان داعش و شبکه القاعده، بیش از پیش در کانون تحلیلهای امنیتی قرار گرفته است.
گزارشها نشان میدهد القاعده در حال بازسازی توان عملیاتی خود در افغانستان است. هرچند طالبان و حتی بسیاری از قدرتهای استعماری عامدانه از حضور این شبکه در افغانستان چشم میپوشند، واقعیت آن است که القاعده با همکاری نزدیک طالبان، در حال ایجاد پایگاههای جدید در مناطق کوهستانی و استراتژیک، بهویژه در ولایت پنجشیر است. این تحرکات بیانگر وجود طرحهای امنیتی پنهانی است که هدف اصلی آنها درگیر ساختن قدرتهای آسیایی با گونهای تازه از تروریسم چندملیتی خواهد بود.
منابع محلی در پنجشیر گزارش دادهاند که القاعده حدود ۵۰۰ نیروی تازهجذبشده، عمدتاً از کشورهای عربی و شماری نیز از سومالیا، را در این ولایت تحت آموزش نظامی و عقیدتی قرار داده است. این نیروها به زبانهای عربی و انگلیسی سخن میگویند و کمپهای اختصاصی آموزش تروریستی برای آنان ایجاد شده است.
امروز القاعده نهتنها در حوزه نظامی، بلکه در جنگ رسانهای و روانی نیز به اوج توان خود رسیده و حتی تیمهای تبلیغاتی زن و مرد را برای حفظ روحیه جنگجویان طالبان آموزش میدهد. بسیاری از نیروهای طالبان و گروههای افراطی همپیمان، با سیاست تعامل طالبان با جهان مخالفاند. القاعده با درک این نارضایتیها، از طریق تبلیغات دینی و جنگ روانی، مانع از شکاف در صفوف نیروهای افراطی میشود؛ همانگونه که در مذاکرات دوحه نیز نقشآفرینی کرد. استفاده از آیات قرآن برای روایتسازی، ترویج «صبر استراتژیک» و بهکارگیری رباتهای آنلاین برای انحراف افکار عمومی و فریب سرویسهای اطلاعاتی خارجی، بخشی از تاکتیکهای این شبکه است.
اما پرسش کلیدی این است که چرا طالبان و القاعده، پنجشیر ـ نماد دیرین مقاومت ضدتروریسم ـ را به مقر جدید خود برگزیدهاند؟ پاسخ در ترکیبی از عوامل جغرافیایی، امنیتی و راهبردی نهفته است. جغرافیای کوهستانی پنجشیر با درههای عمیق و صعبالعبور، پناهگاهی طبیعی و امن در برابر حملات زمینی و هوایی فراهم میآورد.
دشواری دسترسی به عمق مناطق، امکان ایجاد تونلها و مواضع دفاعی مستحکم، و پوشش طبیعی در برابر حملات پهپادی و راکتی، این ولایت را به سنگری مستحکم بدل کرده است. پیشینه تاریخی مقاومت در برابر ارتش شوروی و طالبان، فرهنگ دفاعی و ظرفیت بسیج محلی را تقویت کرده است. نزدیکی به مرزهای شمالی و گذرگاههای کوهستانی، مسیرهای فرار و تأمین نیرو را برای القاعده مهیا میکند و ساختار بسته اجتماعی آن، نفوذ اطلاعاتی را دشوار میسازد. وجود ذخایر سلاح بهجا مانده از دوران جهاد، مسیرهای قاچاق برای تجهیز گروههای تروریستی، موقعیت سوقالجیشی در مجاورت بدخشان، سالنگ، نورستان و پروان، و توانایی جلوگیری از شکلگیری جبهه مقاومت از طریق احداث کمپها و پناهگاههای امن، از دیگر عوامل اهمیت این منطقه برای طالبان و القاعده است.
انتخاب پنجشیر تنها بُعد تاکتیکی ندارد، بلکه به دو هدف راهبردی اصلی نیز گره خورده است: نخست، راهبرد بیثباتسازی منطقه به سود جریانهای تروریستی و حامیان فرامنطقهای آنها؛ و دوم، استراتژی «بازموازنه» برای اعمال فشار بر قدرتهای منطقهای چون روسیه و چین، از طریق استقرار در نزدیکترین فاصله جغرافیایی با حوزه نفوذ آنها. این استراتژی با هدف جلب توجه قدرتهای فرامنطقهای در جنوب شرق آسیا، شرق اروپا و خاورمیانه، تاکتیکهای اغفالکننده و درگیرکننده را در شمال افغانستان پیگیری میکند.
این اقدام طالبان و القاعده در پنجشیر، از منظر ژئوپلیتیک، میتواند زمینهساز مداخله یا فشار بیشتر بازیگران خارجی همچون ایران، روسیه و چین در مسئله افغانستان شود. همچنین از بُعد جنگ اطلاعاتی، استفاده القاعده از جغرافیای بسته پنجشیر برای آزمایش روشهای نوین پنهانکاری و جنگ سایبری، نمایی تازه از ترفندهای جنگ ترکیبی در قالب بازیگران غیردولتی را نشان میدهد.
در بُعد مهار مقاومت داخلی، نگرانی فزاینده طالبان از اوجگیری جریانهای مخالف، آنان را واداشته است تا با استقرار القاعده در پنجشیر، امنیت استراتژیک کابل و گذرگاه سالنگ را در برابر هرگونه حرکت مقاومتی تضمین کنند.
به این ترتیب، پنجشیر از نماد مقاومت به صحنه بازی پیچیدهای تبدیل شده که در آن طالبان، القاعده و شرکای بینالمللیشان، نهتنها از ظرفیت جغرافیا بهره میبرند، بلکه آن را به سپر و سکوی پرتابی برای تحقق اهداف راهبردی خود بدل ساختهاند.
عبدالناصر نورزاد-
خبرگزاری جمهور