۲

نگاه گذرا به پس‌منظر اکادمیک دکتر اشرف غنی

زلمی نشاط
چهارشنبه ۲۱ جوزا ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۰
از فحوای کلام داکتر غنی در مقاله‌ی«فصلی ناتمام در تاریخ افغانستان» معلوم می‌شود که او می‌خواهد آن «فصل ناتمام» دولت‌سازی مدل عبدالرحمن خان، حبیب الله خان، امان الله و تئوری‌پردازی‌های ناسیونالیستی محمود طرزی را کاملا به اکمال برساند، که این واقعیت به صورت مفهوم «تداوم» در شعار و سرلوحه تکت انتخاباتی او تبلور یافته است...
نگاه گذرا به پس‌منظر اکادمیک دکتر اشرف غنی
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۳ محترم اشرف غنی احمدزی اصرار بی‌حد و حصر به دو نقطه مهم درباره شخصیت خود دارد و بر بنیاد همین دو ادعا خواهان کسب رای مردم می‌باشد:
۱) فخرفروشی مضاعف در مورد پس منظر اکامیک‌اش؛ ۲) ادعای موفقیت‌های کلان در تجربه مدیریتی- سیاسی.
این نوشتار، صرف در پی سبک و سنگین‌سازی ادعای اولی اشرف غنی احمدزی می باشد. اگر موفق شویم درستی و نادرستی ادعای نخستین را به بررسی بگیریم، ماهیت ادعای دومی نیز برملا می‌گردد.
۱. تحصیلات اشرف غنی:

دکتر اشرف غنی متولد سال ۱۹۴۹ میلادی است. غنی در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی (بین سال‌های ۱۹۶۶-۱۹۶۷)، پس از پایان دوره متوسطه در لیسه حبیبیه کابل، وارد دانشگاه امریکایی در بیروتِ لبنان شد و در همان‌جا با همسر کنونی‌اش، رولا سعاده (که بعدها تخلص غنی را برگزید)، آشنا گردید. بورسیه غنی و به حدود ۷۰ تن دیگر از دانشجویان افغانستان از طرف مؤسسه کمک‌های امریکا (یو اس آی دی) تامین شده بود. اشرف‌غنی تقریباً حدود یک‌دهه در بیروت به سر برد و در سال ۱۹۷۷ دوره کارشناسی ارشد (ماستری) خود را در رشته انسان‌شناسی (انتروپولوژی) به پایان رساند.
خانواده رولا سعاده اگرچه از نگاه تعلقات دینی از عیسوی‌های کشور لبنان می‌باشند، اما به نظر می‌رسد که این خانواده بیشتر سکولارمشرب بوده باشند تا دین‌دار. برادر رولا، فؤاد سعاده، یکی از اکادمیسین‌های جوانِ مارکسیست لبنان بود. در واقع اشرف غنی پایان‌نامه دکترای خود را به فؤاد سعاده اهدا کرده است. آقای دکتر محمدجمیل حنفی – که ایشان از هم یکی از دانشجویان هم‌دوره اشرف غنی در دانشگاه بیروت بوده و سپس در رشته انسان‌شناسی در امریکا دکترا خود را اخذ نموده – دریک مقاله در مورد اشرف‌غنی از احتمال همکاری فؤاد سعاده با غنی را در نوشتن پایان‌نامه کارشناسی ارشدش صحبت می‌کند و همچنان ادعا می کند که پایان نامه ماستری و دکترای غنی با هم خیلی مشابه اند[۱].

آقای غنی پس از پایان دوره ماستری، در سال ۱۹۷۷، به افغانستان برگشت و مدتِ کوتاهی – در حدود کم‌تر از یک سال – در دانشگاه کابل مصروف تدریس شد. غنی در همان سال با به‌دست آوردن بورسیه‌ای از سوی دولت افغانستان، برای ادامه تحصیل به امریکا رفت و وارد دانشگاه کُلمبیا شد. از سال ۱۹۷۷ تا سال ۱۹۸۴ وی در کلمبیا مصروف پژوهشِ مقطعِ دکترایش بود.

بعد از اتمام دوره دکترا، ایشان وارد دانشکده تازه تاسیس انسان‌شناسی دانشگاه جانز هاپکینز می‌شود و در آن‌جا به حیث استاد دانشگاه تا گماردن اش در بانکِ جهانی مصروف تدریس می باشد. در سال ۱۹۸۷ برای انجام پژوهش میدانی به پاکستان می‌رود و در کمپ‌های مهاجرین و مدارس دینی برای یک مدت کوتاه کار و تحقیق می‌کند. شاید با توجه به همین دوره است که بعدها غنی در مبارزات انتخاباتی سال روان ادعا می‌کند که در پاکستان سیرت النبی خوانده است. در حالی که سفر او به پاکستان، به خاطر فراگیری آموزش‌های دینی نه، بل برای انجام پژوهش‌های میدانی بوده است.

۲. نوشته‌های اشرف غنی:

قبل از تکمیل پایان‌نامه دکترا، از اشرف غنی دو مقاله تحقیقی در ژورنال‌های علمی به چاپ رسیده است. اولی تحت عنوان «اسلام و دولت‌سازی در جامعه قبیله‌یی – افغانستان: ۱۸۸۰ – ۱۹۰۱» [۲] که در سال ۱۹۷۷ به نشر رسیده، و دومی تحت عنوان «نزاع در یک دادگاه شریعت، دره ی کنر، افغانستان، ۱۸۸۵-۱۸۹۰" [۳] که در سال ۱۹۸۳ چاپ شده است. البته پایان‌نامه دکترای ایشان نخست از طرف انتشارات خود دانشگاه کلمبیا برای نشر پذیرفته شد، اما سپس به دلایل نامعلوم و فاش‌ناشده‌یی، شاید به دلیلِ هم‌خوانی و مشابهت‌ با پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشدش، این قرارداد از سوی اداره فسخ گردید و تا هنوز چاپ‌نشده باقی مانده است. [۴]. ناگفته نباید گذاشت که پژوهش دکترای ایشان در انترنت قابل دسترسی است [۵].
بعد از تکمیل دوره دکترا اشرف غنی هیچ تحقیق مستقل دیگری را انتشار نداده است. اما از او در بین سالهای ۱۹۸۵ تا۱۹۸۹ چهار نقد کتاب و یک گفتگو با یک اندیشمند و انسان‌شناس معروف اتریشی، اریک ولف، انتشار یافته است و بس [۶].
از دید اکادمیک گفته می‌توانیم که هیچ یک از این آثار پسین وی به معنی واقعی کلمه یک تحقیق و پژوهش علمی به حساب نمی‌آید. واپسین کتاب او که با همیاری یک خانم انگلیسی به نام کلیر کوکهارت نوشته شده است، در واقع یک تحقیق مشترک است. عنوان این کتاب "بازسازی دولت های ناکام: چارچوبی برای ترمیم دوباره دنیای شکسته" می باشد [۷].

این کتاب، نتیجه کار و پژوهشِ مشترک این دو مؤلف می باشد که در افغانستان پسا-طالبان صورت گرفته است. می توان گفت که این اثر، بازنویسی تجربه دولت‌سازی در افغانستان می باشد که این نمونه به کشورهای دیگر نیز تعمیم داده شده است. یا به عبارت دیگر، این کتاب ویژه مسایل افغانستان نیست؛ بل تئوری‌پردازی کلی در مورد فرایند پیچیده‌یی به نام دولت‌سازی می‌باشد.
از دید دو نویسنده، بین ۴۰ تا ۶۰ کشور جهان دارای نظام‌های تقریباً ضعیف و ناکام دولت‌داری می‌باشند و این کتاب، به حیث یک کتاب رهنما، طرح‌هایی را برای پروسه دولت‌سازی در قرن ۲۱ تجویز می‌کند. شاید بتوان گفت مقاله‌ای که اشرف غنی به تاریخ ۶ سنبله ۱۳۹۲ در روزنامهِ هشت صبح به نشر رسانده بود، فشرده دیدگاه‌های این کتاب در مورد پروسه دولت‌سازی افغانستان می باشد. [۸].

۳. تیوری پردازی ها و نظریات اشرف غنی:

عنوان تز دکترای اشرف غنی عبارت است از: «تولید و تسلط: افغانستان، ۱۷۴۷- ۱۹۰۱.» اشرف غنی در پروژه دکترای خود به گونه ای ادعا می‌کند که افغانستان از نگاه ساختاری (ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دیوان‌سالاری و غیره) تغییر بنیادین کرده است. او دو دوره تاریخی را برای اثبات این ادعای خود انتخاب می کند: دوره اول از ۱۵۰۰ تا ۱۷۲۰؛ و دوره دوم از ۱۷۴۷ تا ۱۹۰۱ میلادی. از دید اشرف غنی در جریان دوره تاریخی اول (۱۵۰۰ تا ۱۷۲۰) در این سرزمین «ساختار» فرهنگیِ زبان فارسی "مسلط" بود. اما در دوره تاریخی دوم (۱۷۴۷ تا ۱۹۰۱) این ساختار "مسلط"، به ساختار "مسلط" دیگری جا باز کرد: ساختار قبیلوی پشتون‌محور. از دید او این روند در سال ۱۷۴۷، یعنی با به قدرت رسیدن احمدشاه ابدالی، آغاز و در پایان دوره حکمروایی عبدالرحمن خان تکمیل گردید.

مقدمه تز دکترای اشرف غنی برای کسانی که آشنایی کم‌تر با فلسفه سیاسی دارند ظاهراً خیلی پیچیده به نظر می‌رسد. اما در واقع چیزی را که او می خواهد بیان کند خیلی ساده است، اما ایشان از ادبیات ثقیل سود جسته اند. اشرف غنی می‌خواهد نقدی بر تفکر ساختارگرایی داشته باشد، زیرا ساختارگراها به تغییرناپذیری ساختارهای اجتماعی باور داشتند. در عرصه مردم شناسی، در دهه ۱۹۶۰، ساختارگرایی خیلی جا افتاده شده بود، و یکی از مهم‌ترین متفکران این نحله لئو اشتراوس بود. اما در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ساختارگرایی دیگر به چالش کشیده شده بود، و این امر پذیرفته شده بود که میان ساختار و فرد، رابطه دیالکتیکی و داد و ستد وجود داشته و با دگرگونی یکی، دیگرش نیز دگرگون می‌شود. اشرف غنی برای توجیه نظری بحث تغییر ساختارها در افغانستان، نیاز به این تئوری‌پردازی داشت.

بنابراین، از دید اشرف غنی، افغانستان از نگاه ساختار تسلط قدرت و اقتصاد بالاخره به یک کشور قبیلوی تبدیل شده است. یعنی تقسیم قدرت، نظام دیوان‌سالاری، مالیات و غیره به اساس روابط قبیله تنظیم می‌شود. می‌توان گفت که منظور اشرف‌غنی از نگاشتن این اثر، تبلیغ این طرز تفکر به جهانیان و مردم افغانستان و لابی‌گری برای حفظ (تداوم) سیستم قبیله‌سالاری بود. این طرز تفکر در دو مقاله پیش از دکترایش نیز مشهود است.

۴. دگردیسی بنیادین در نظریات اشرف غنی

اما اشرف غنی در کتابی که در سال ۲۰۰۹ با کلیر لوکهارت نوشته است، پروسه دولت‌سازی را کاملا یک روند استوار به «روش شهروند-محور» می دانند. یعنی در قرن ۲۱ دیگر نمی توان از مدل دولت‌سازی کشورهای اروپایی قرن ۱۶ تا قرن ۲۰ قرار داد که در اغلب موارد این مدل با توسل به اجبار نیز همراه بوده است. به باور اشرف غنی و بانو لوکهارت، در قرن ۲۱ تطبیق پروسه دولت‌سازی با ارایه خدمات اجتماعی-اقتصادی به شهروندان گزینه بهتر می‌باشد؛ چه این روش، "رضایت" شهروندان را اساس قرار می دهد، نه اجبار را.

به سادگی می توان متوجه شد که ظاهراً میان آرای متاخر و پیشین داکتر اشرف غنی تفاوت‌های ژرفی وجود دارد. او در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی به این نظر بود که جامعه و سیاست در افغانستان کاملا قیبلوی است، که در این نوع اجتماع و سیاست هیچ جایگاهی برای "شهروند" و حتی فردیت فرد تعیین نشده است، چون فرد در قبیله بخش از کل قبیله است. اما برخلاف، در کتاب او و بانو لوکهارت دولت‌سازی اساساً یک روندِ "شهروند-محور" است.

اما پرسش اصلی در این جا است که تقریبا در حدود ۲۶ سال بعد از نوشتن تیز دکترایش ،آیا در تفکر دکتر اشرف غنی یک تغییر بنیادین رونما گردیده است، یانه؟ آیا او کماکان به مدل دولت‌سازی اروپایی بین قرن های ۱۶ تا ۲۰ معتقد است، ویا به "روش شهروند-محور" قرن ۲۱، و یا امروز؟

از فحوای کلام ایشان در مقاله‌یی که در روزنامه هشت صبح تحت عنوان «فصلی ناتمام در تاریخ افغانستان» به چاپ رسانیده، معلوم می‌شود که او می‌خواهد آن «فصل ناتمام» دولت‌سازی مدل عبدالرحمن خان، حبیب الله خان، امان الله و تئوری‌پردازی‌های ناسیونالیستی محمود طرزی را کاملا به اکمال برساند، که این واقعیت به صورت مفهوم «تداوم» در شعار و سرلوحه تکت انتخاباتی او تبلور یافته است. در واقع این نقطه نمایانگر این واقعیت است که تفکر اشرف غنی در حدود ۲۶ سال بعد از اتمام دوره دکترایش چندان تغییری نکرده است.

باید خیلی گذرا در این جا یادآوری کرد که این مدل دولت‌سازی محدویت‌های خودرا به اثبات رسانده است. زیرا آن مدل دولت‌سازی نه همه‌شمول بود و نه هم کثرت‌گرا. این در حالی است که افغانستان کشوری است متشکل از اقوام، زبان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون.

چنان که دیده می شود مفهوم «تداوم» در روشنایی آثار او یک معما نیست، بلکه واژه «تحول» در شعار انتخاباتی او یک بیان مبهم است. اما از مجموع حرف های تیم او و منشور تازه به چاپ رسیده شده شان، این طور می نماید که «تحول» برای این تیم به معنی استفاده ابزاری کمک‌های جامعه جهانی برای تکمیل‌کردن آن "فصل ناتمام" است.

مهم است که یادآور شد، اشرف غنی یگانه سیاستمدار افغانستان نیست که در پی احیای قبیله در افغانستان می باشد. آقای حامد کرزی در سال ۱۹۸۸ در یک مقاله که در یکی از ژورنال‌های علمی معتبر دنیا به چاپ رسید، چنان وانمود می‌کند که یکی از دلایل ناکامی رژیم داودخان به هم‌زدن رابطه میان قبایل و دولت مرکزی بود. او هم‌چنان ادعا می کند که در نبود احزاب سیاسی در کشور، از راه انتخابات پارلمانی، رهبران واقعی قبایل به شورای ملی، به حیث نمایندگان مردم، راه پیدا می کنند. بنابراین، نباید از احزاب سیاسی در افغانستان حمایت شود. همین طور بارها در مصاحبه‌های وزیر امور سرحدات و قبایل افغانستان، داکتر محمداکرم خپلواک، شنیده شده است که آن وزارت در پی احیای دوباره ارزش‌ها و ساختارهای قبیله‌یی است.

پس بی جهت نیست که اشرف غنی، در جریان انتخابات، گفته است که وی از مفهوم "شهروند" خوشش نمی آید و در عوض ترجیح می دهد تا اصطلاح "وطن‌دار" را به کار برد؛ و این یعنی "تداوم."

۵. اشرف غنی متفکر دوم جهان؟

به وضوح دیده شد که اشرف غنی صرف دو مقاله و تحقیق مستقل را در ژورنال‌های عملی به نشر سپرده است و بس. تِز دکترای او به چاپ نرسیده، و یگانه کتابی که از او انتشار یافته است کتاب مشترکی است با خانم لوکهارت. به گویش دیگر، اشرف غنی تا جایی که معلوم می شود، هیچ کتاب مستقلی را تا حال انتشار نداده است. پس با دو مقاله نه چندان مشکل و پیچیده چه طور می‌شود متفکر دوم جهان شد؟ این ادعا آن‌قدر مضحک و خنده‌دار است که اصرار بر آن در واقع توهین به هوش و ذکاوت مخاطب می‌باشد. زیرا در حالی که بزرگانی در فکر و فلسفه وجود دارند که ده‌ها کتاب و صدها مقاله علمی نگاشته‌اند اما هنوز نتوانسته‌اند چنین القاب کسب کنند. اساساً آن‌ها اتصاف به چنین القاب دروغین را به خود ننگ می دانند. داستان خریدن لقب دروغین و کذایی در میان مردمان جهان سوم، یک امر معروف و شناخته‌شده است. اگر باورتان نمی‌شود، داستان خریدن لقب «فیلسوف جهان» توسط صدیق افغان را در مقاله عزیز حکیمی، تحت عنوان «فیلسوف جهان» را چند خریده اید؟ که در روزنامه هشت صبح نشر شده است، دوباره مرور کنید[۱۰}.

۶. نتیجه گیری:

دیده می شود که در واقع دکتر اشرف غنی از یک پس‌منظر سالم اکادمیک برخوردار نیست. حتی محمدجمیل حنیفی ادعا دارد که اشرف غنی در نوشتن پایان‌نامه ماستری خود از برادرزنش کمک گرفته و در واقع تز دکترای او هم روگرفت پایان‌نامه دوره ماستری‌اش می باشد. به عبارت دیگر، اگر ما بحث حنیفی را جدی بگیریم، پس اشرف غنی نه دارای درجه تحصیلی (سالم) ماستری است و نه دکترا.

همچنین گذشته از ادعای حنیفی، این نوشتار نشان داد که از اشرف غنی تاکنون صِرف دو مقاله مستقل به نشر رسیده است و بس. یعنی از اشرف غنی هیچ کتاب مستقلی تا حال چاپ نشده است. یگانه کتابی که از او نشر شده است، تحقیقی است مشترک با خانم کلیر لوکهارت و نظریاتی را هم که تا هنوز مطرح کرده، معطوف به حفظ (تداوم) و احیای ارزش‌های قبیله‌سالاری می‌باشد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
زلمی نشاط - دانشجوی دوره دکترای فلسفه سیاسی در دانشگاه ایسکس بریتانیا
zndara@essex.ac.uk
ارسالی به خبرگزاری جمهور

پی نوشت ها:
[۱] مراجعه کنید به مقاله ی محمد جمیل حنیفی در این جا:
http://zeroanthropology.net/۲۰۱۳/۰۹/۰۵/ashraf-ghani-ahmadzai-or-the-top-thinker-in-the-world-scouting-for-the-empire-in-afghanistan/

[۲] نگاه کنید به:
Ashraf Ghani (۱۹۷۷) “Islam and State-Building in a Tribal Society Afghanistan: ۱۸۸۰-۱۹۰۱,” Modern Asian Studies, Vol. ۱۲, No. ۲, pp. ۲۶۹-۲۸۴.

[۳] نگاه کنید به:
Ashraf Ghani (۱۹۸۳) “Disputes in a Court of Sharia, Kunar Valley, Afghanistan, ۱۸۸۵-۱۸۹۰,” International Journal of Middle East Studies, Vol. ۱۵, No. ۳, pp. ۳۵۳-۳۶۷.

[۴] رجوع کنید به مقاله ی محمد جمیل حنیفی، بالا

[۵] نگاه کنید به:
Ashraf Ghani (۱۹۸۲? ۱۹۸۴) “Production and Domination: Afghanistan: ۱۷۴۷ - ۱۹۰۱,” A PhD Dissertation Submitted to the Columbia University.

تیز دکترا اشرف غنی در این پیوند قابل دست رسی می باشد:
http://easterncampaign.files.wordpress.com/۲۰۰۹/۰۸/ghani۱۹۸۲.pdf

[۶] نگاه کنید به چهار نقد کتاب و یک مصاحبه از طرف اشرف غنی که همه بعد از دوره ی دکترا اش انتشار یافته اند.

[a] Buzkashi. Game and Power in Afghanistan by G. Whitney Azoy, Review by Ashraf Ghani Journal of the American Oriental Society, Vol. ۱۰۵, No. ۱ (Jan. - Mar., ۱۹۸۵), pp. ۱۶۷-۱۶۹

[b] Revolutions &Rebellions in Afghanistan: Anthropological Perspectives by M. Nazif Shahrani, Robert L. Canfield, Review by Ashraf Ghani American Ethnologist, Vol. ۱۲, No. ۳ (Aug., ۱۹۸۵), pp. ۵۷۷-۵۷۸

[c] The Three Worlds: Culture And World Development, by Peter Worsley Review by Ashraf Ghani, Contemporary Sociology, Vol. ۱۶, No. ۳ (May, ۱۹۸۷), p p. ۴۴۵-۴۴۶

[d] The State, Religion, and Ethnic Politics Afghanistan, Iran, and Pakistan, by Ali Banuazizi, Myron Weiner, Review by Ashraf Ghani, Iranian Studies, Vol. ۲۱, No. ۱/۲, Soviet and North American Studies on Central Asia (۱۹۸۸),pp. ۱۵۴-۱۵۶

[e] Libyan Politics: Tribe and Revolution. An Account of Zuwaya and Their Government by John Davis Review by Ashraf Ghani, American Ethnologist, Vol. ۱۶, No. ۴ (Nov., ۱۹۸۹), pp. ۸۱۱-۸۱۲

[f] A Conversation with Eric Wolf Author(s): Ashraf Ghani and Eric Wolf, American Ethnologist, Vol. ۱۴, No. ۲ (May, ۱۹۸۷), pp. ۳۴۶-۳۶۶

[۷] رجوع کنید به:
Ashraf Ghani and Clare Lockhart (۲۰۰۹) Fixing Failed States: A Framework for Rebuilding a Fractured World, Oxford: Oxford University Press.

[۸] نگاه کنید به اشرف غنی، "فصل نا تمام در تاریخ افغانستان" روزنامه هشت صبح، ۶ سنبله ۱۳۹۲. این مقاله در این جا قابل دست رس است:
http://۸am.af/۱۳۹۲/۰۶/۰۶/afghanistan-history-law-ahmadzai/

[۹] برای مقاله ی حامد کرزی نگاه کنید:
Hamed Karzai (۱۹۸۸) “Attitude of the leadership of afghan tribes towards the regime from ۱۹۵۳ to ۱۹۷۸,” Central Asian Survey, Vol. ۷, No. ۲-۳, pp. ۳۳-۳۹.

[۱۰] مقاله ی عزیز حکیمی در این جا قابل دست رس است:
http://۸am.af/oldsite.php?option=com_content&view=article&id=۲۹۳۰۸:l-r----&catid=۱۱۰:۱۳۸۹-۱۱-۱۸-۰۴-۵۵-۰۷&Itemid=۵۶۲
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


mahmoud
قابل تذکر است که مقاله‌ای اشرف غنی که بتاریخ ۶ سنبله ۱۳۹۲ در روزنامهِ هشت صبح به نشر رسید اما بتاریخ 10 سنبله نقدی از تاریخ داکتر احمدسیر مهجور استاد جامعه شناسی سیاسی در فرانسه نقد شد مگر داکتر اشرف غنی نتوانست به آن پاسخی ارایه کند. http://8am.af/1392/06/11/afghanistan-history-past/
رحمت الله بیگانه
دقیقن اشرف غنی میخواهد پروزه های نا تمام عبدالرحمان و طالبان را تکمیل کند . غنی آدم متعصب و احساساتی است و این آدم به هیچ وجه مناسب پست مهم ریاست جمهوری افغانستان نیست !
عبدالله
United States
شما که این همه نقد در باره اشرف غنی نوشته اید خوب یا بد اشرف این چیزها را دارد اما عبدالله تحقیق وتفحص انجام داده است لطفا جواب دهید؟
پاییز
تشکر از معلومات و زحمات داکتر صاحب زلمی نشاط. کار شان قابل قدر است.
همايون امرخيل
خو بسيار خوب حالا كي هر جي كارى كرد اشرف غني فعلا ريس جمهور أفغانستان شد اين قصه را كي شما شروع كردين كدام معناء ندا رد وقت تانرا ضايع نكنيد تشكر
پربازدیدترین