نظامهای سیاسی و اداری که امروزه مجموعهها و نهادهای بزرگ جهانی و ادارات غول پیکر فرا ملیتی را به خوبی اداره و مدیریت میکند، حاصل فکر یک فرد و یک مجموعه نیست، بلکه حاصل عمرها و تجربیات چندین نسل است. این یک روند طبیعی است، همه چیز به مرور زمان رشد کرده و تکامل مییابد. مقاومت در برابر تغییراتی از این دست، بیانگر تحجر و واپسگرایی است و نتیجه آن جز شکست و سرخوردگی چیزی دیگری نمی تواند باشد.
در اطوار تاریخ کم نبودند افراد و اشخاصی که در برابر تغییر از خود مقاومت نشان دادند و برخلاف جریان آب شنا کردند و سرانجام در یک مقطع عمرش به اشتباه خود پی بردند و ادامه راه و روش خود را به اخلافش توصیه نکردند. نگاهی به تاریخ سلسله سلاطین بزرگ جهان اعم از خلفای اسلامی مانند عباسیها و امویها و غیره و دیگر پادشاهان مشرق زمین مانند هخامنشیان، بابلیان، صفویها، سامانیان، ساسانیان و غیره سلسله پادشاهان شبه قاره وغیره همه نشان میدهد که هر نسلی با یک طرز فکر خاصی ملک و مملکت خویش را اداره و مدیریت می کردند.
بزرگان دینی ما نیز بر این امر توصیه و تاکید فراوان کرده اند، حضرت علی(ع) فرموده است که فرزندان خود را به مانند خود تربیه نکنید که آنها برای زمان دیگری خلق شده اند. با آن هم بعض افراد که داعیه دانش دینی را نیز یدک می کشند، اما نه با سنتهای دینی پایبند اند و نه تاریخ برای شان عبرت شده است. چشم شان را بر روی تعلیمات و مفاهم دینی بسته و از گذشت روزگار نیز چیزی نیندوخته و یا از خاطر شان پاک شده و گاهی که یک شیوه و روش را در جای دیده و یا خوانده چنان بدان باور مند شده که کاالنقش فی الحجر هیچ قابل تغییر نیست.
آقای حکمتیار یکی از همین اشخاص است که این همه تحولات عظیم که در سطح کشور، منطقه و جهان رخ داده هیچ تغییری در مفکوره ایشان نیاورده، در قرن بیست و یک، توقع دارد تا امور کلان سیاسی و اجتماعی یک واحد سیاسی بزرگ را با ساختارهای فرسوده و نخ نمای سنه سیزده اداره نماید.
آقای حکمتیار در واپسین گفتارش با یکی از رسانههای بین المللی اظهار داشته که چندین ولایت باید در اختیار طالبان قرار داده شود، نام این مناطق، ساحات صلح گذاشته شود و تمامی قوای امنیتی از این ساحات خارج ساخته شود. این سخن حکایت از اوج واپس گرایی و تحجر فکری دارد، بر فرض محالات که چنین اتفاق نادری بیفتد(البته دراین حکومت هیچ بعید نیست که در سایه همایونی اش چنین اتفاقات عجیب و غریبی بیفتد) چی کسی امنیت و آرامش را تضمین میکند؟ طالبان؟ یا عساکر آقای حکمتیار؟ طالبانی که در ساحات تحت نفودشان با سرهای بریده فوتبال بازی میکنند، اطفال و زنان را میکشند و به حیوانات تجاوز میکنند، آیا امنیت مردم را تامین خواهند کرد؟
صد البته که آقای حکمتیار تنها طرفدار این گفتمان نیست، هستند کسانی دیگری که میخواهند با چوتکه کار سوپرکمپیوتر را انجام دهد، مثلا با لویه جرگه سرنوشت یک ملت را رقم بزند. در کل مشکل تنها از آقای حکمتیار نیست، بلکه مشکل این طرز فکر است که مانند فلج اطفال و مرض جزام از دیگر نقاط جهان ریشه کن شده فقط در افغانستان هنوز باقی مانده.
از اشخاصی مانند حکمتیار توقعی نیست که درست شوند و یاد بگیرند چون دیگر به آخر خط رسیده و مرغ فکر شان از طیران مانده و وقتی مجبور میشوند چیزی بگویند، چاره ندارند جز اینکه به دیتابس تاریخ گذشته شان مراجعه کرده و داشته های سنه سیزده شان را نشخوار کنند، اما انسان را که متعجب می سازد، حمایت و به به و چه چه یک عده آدمهایی است که فهمیده و از روی عمد به امثال حکمتیار اجازه چنان چرند گویی را میدهند و عجیب تر این که آروغ های متعفن شان را به حساب طرحهای راهگشاه و راحلهای استراتژیک پذیرفته و وعده عملی سازی آن را میدهند.
سید حسین واعظزاده- ارسالی به
خبرگزاری جمهور