محمد مرسی؛ رئیس جمهوری پیشین مصر روز سهشنبه به خاک سپرده شد. آقای مرسی عصر دوشنبه و در جریان برگزاری محاکمه در سالن دادگاه درگذشت.
جسد تنها رئیس جمهوری غیرنظامی تاریخ مصر، در قبرستانی در منطقه مدینهالنصر در شرق قاهره در کنار دیگر چهرههای مهم جنبش اخوان المسلمین دفن شد.
آقای مرسی از حزب آزادی و عدالت (بازوی سیاسی جنبش اخوانالمسلمین) در سال ۲۰۱۳ و تنها یکسال پس از به قدرت رسیدن، با تظاهرات مخالفان و مداخله نظامیان از مقام خود خلع و زندانی شد. ارتش مصر در روزهای پس از کودتا، صدها نفر از هواداران رئیس جمهوری اسلامگرای سرنگون شده را در قاهره و اسکندریه قتل عام کرد.
محمد مرسی از رهبران نزدیک به رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری کنونی ترکیه به شمار میرفت. اردوغان، در واکنش به خبر درگذشت محمد مرسی او را «شهید» نامید.
گروه اخوانالمسلمین با انتشار بیانیهای مرگ مرسی را «قتلی حسابشده» خوانده و از شهروندان این کشور خواسته بود به طور گسترده در تشییع جنازه او شرکت کنند؛ امری که عملا محقق نشد. این نشان میدهد که مرگ مرسی، مرگ آرمانگرایی سیاسی اخوانالمسلمین هم بود.
اخوانالمسلمین امیدوار بود که با استفاده از فضای ملتهب و احساسی پس از پیروزی بهار عربی در مصر، قدرت را از نظامیان انحصارگرا تصاحب کند و به نسخهای بدیل از اسلام سیاسی در خاورمیانه بدل شود؛ نسخهای که نه از ایدئولوژی سیاسی مبتنی بر «انقلاب اسلامی» ایران تبعیت کند و نه از افراطگرای سلفی مورد حمایت رژيم حاکم بر عربستان سعودی، تأثیر بپذیرد.
محمد مرسی هم پس از رسیدن به قدرت، ظاهرا متوجه دشواری مأموریت خود در تحقق این آرمان تاریخی و چندده ساله اخوانالمسلمین بود. او بهرغم برخورداری از حمایتهای صریح کشورهایی مانند قطر و ترکیه که دولتهای مستقر آنها رویکردهای غلیظ اخوانی دارند، تلاش کرد، از هول و هراس و نگرانی دشمنان اسلام سیاسی با خوانش اخوانی بکاهد. بههمین دلیل، او به مقامهای ارشد اسراییل نامهای «برادرانه» نوشت و بر موضع رژيم مخلوع مصر در بهرسمیتشناختن اسراییل، تأکید نهاد. او در عین حال، سعی کرد با عربستان سعودی، روابط دوستانه برقرار کند.
آقای مرسی در دوره ریاست جمهوری یکسالهاش اگرچه مجبور شد بهمنظور واگذاری ریاست دورهای جنبش عدم تعهد به رییس جمهوری پیشین ایران، به تهران سفر کند؛ اما همزمان، تلاش کرد با کوتاهکردن غیرمعمول زمان آن سفر و عدول از یک عرف سیاسی رایج در روابط خارجی ایران که بربنیاد آن اکثر رهبران جهان در سفر به تهران، با آیتالله علی خامنهای؛ رهبر آن کشور نیز دیدار میکنند، از این امر اجتناب کرد تا از بار فشار سیاسی و نگرانیهای جدی منتقدان روابط ایران و مصر که پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، رسما قطع شدهبود، بکاهد و فاصله معنادار خود از ایران و ایدئولوژي انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی مبتنی بر قرائت ایرانی را حفظ کند.
رییس جمهور فقید مصر همچنین بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، اگرچه از سوی نظامیان تحت فشار بود تا صلاحیتهایش را محدود کند و حتی اجازه ادای سوگند در پارلمان مصر را هم پیدا نکرد و مجبور شد مراسم تحلیف را بهصورت غیررسمی بهجا آورد؛ اما رسما از ارتش ستایش و تمجید اعلام کرد.
با اینهمه در نهایت، مشخص شد که هیچیک از این تلاشها برای اقناع مخالفان سیاسی و ایدئولوژيک اخوانالمسلمین کافی نبودهاست؛ زیرا مرسی که در عرصه سیاستگذاری اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی مردم مصر و تحقق آرمانهای انقلابی آنان ناکام بود، با اعتراضات میلیونی روبهرو شد و نظامیان نیز با استفاده از این فرصت، او را از قدرت، خلع و دستگیر کرد.
چندهفته پس از آن نیز صدها هزار هوادار آقای مرسی برای بازگشت دوباره وی به قدرت، دست به تظاهرات زدند؛ اما ارتش مصر با فرماندهی جنرال عبدالفتاح سیسی؛ رییس جمهوری کنونی آن کشور، با مشتی آهنین، معترضان را در میدان رابعه به خاک و خون کشید و در یک روز ۸۰۰ نفر را کشت و هزاران نفر دیگر را دستگیر کرد.
مرسی نیز بهدلیل چند فقره اتهام از جمله «جاسوسی» برای ایران و دریافت پول غیرقانونی از قطر، به اعدام یا حبسهای طولانیمدت محکوم شد؛ اما در یکی دیگر از مراحل دادرسی، در دادگاه از حال رفت و درگذشت.
مرگ پرسش برانگیز او، تشییع بیسروصدای پیکرش و بیپاسخماندن فراخوان اخوانالمسلمین برای حضور مردم در آن مراسم، نشان داد که مرگ مرسی، مرگ یک آرمان بود؛ آرمان سلطه اسلام سیاسی با خوانش اخوانی بر مصر که زیر چکمههای بیرحم ارتش و دولت کودتا و نیز جریانهای ایدئولوژيک معارض اخوانیسم در منطقه از جمله وهابیت دولتی در عربستان و همچنین صهیونیزم سلطهگر اسراییلی، درهمشکست و نابود شد.
علی موسوی - جمهور