پتر بامونت؛ خبرنگار ارشد جنگ در یادداشتی برای روزنامه گاردین نوشتهاست که امریکا و ناتو تصویر درستی از شکست و موفقیت در جنگ افغانستان ندارند.
پتر بامونت افزودهاست که افزایش نیروهای امریکایی همانند سایر ابتکاراتش برای پایان جنگ در افغانستان در آن زمان یک دستاورد بزرگ عنوان شد؛ اما در حال حاضر بعد از افشاگری روزنامه واشنگتنپست مشخص شده که فریب و شکست بزرگی بودهاست.
روزنامه واشنگتنپست پیشتر، مجموعهای از اسناد محرمانه را منتشر کرد که نشان میداد دولتهای امریکا یکی پس از دیگری در مورد واقعیتهای جنگ در افغانستان به مردم خود دروغ گفتهاند تا تصمیمات خودشان را در این زمینه توجیه کنند.
ریچارد بوچر؛ معاون پیشین وزیر خارجه امریکا هم گفتهاست، امریکا در دو راهبرد شکست طالبان و ایجاد دولتی با ارزشهای امریکایی در افغانستان، شکست خوردهاست.
جنرال دیوید ریچارد؛ فرمانده ناتو در افغانستان در سالهای 2006 و 2007 نیز گفتهاست که هیچ استراتژی منسجم بلندمدتی در افغانستان وجود ندارد.
امریکا به شدت سرگرم رایزنی مستقیم با نمایندگان طالبان است تا بتواند راهی برای برون رفت بن بست جنگ افغانستان پیدا کند. این نشان می دهد که آنالیز فرماندهان سابق، تحلیلگران و ناظران مسایل مربوط به روابط خارجی امریکا و جنگ های فرامرزی درباره جنگ افغانستان و موقعیت دشوار ایالات متحده و ناتو در آن، چندان هم بی جهت نیست.
اینکه ایالات متحده از یکسو در جستجوی راه حلی سیاسی و صلح آمیز برای پایان جنگ است و از جانب دیگر به طور صریح درباره خروج یا حد اقل کاهش چشمگیر نظامیانش صحبت می کند، به وضوح نشان می دهد که این جنگ دیگر قابل ادامه نیست و دست کم یک طرف آن یعنی امریکا و ناتو، قصد ترک میدان را دارد.
به نظر می رسد که طالبان و حامی بزرگ آنها پاکستان هم این پیام را به خوبی دریافته اند که در واشگتن و بروکسل، اراده، تمایل و توانی برای ادامه جنگ پرهزینه افغانستان وجود ندارد. به همین دلیل، آنها همه توان شان را به کار خواهند گرفت تا در میز مذاکره، با قدرت ظاهر شوند و این نیازمند، شعله ور نگه داشتن آتش جنگ، همزمان با پیشبرد پروسه صلح است.
قابل درک است؛ زیرا قاعده بازی حکم می کند که طرفی که تمایل به صلح نشان می دهد، به طور تلویحی، شکست در میدان جنگ را هم می پذیرد، و این همان کاری است که امریکا انجام داده و طالبان هم آن را دریافته اند.
برای امریکا دیگر مهم نیست که امارت اسلامی، احیا می شود، طالبان دوباره به قدرت بازمی گردند و حتی تروریزم حیاتی دوباره پیدا می کند. ایالات متحده شاید در توافق صلح با طالبان، در پی روی کارآوردن رژيمی مشابه رژيم های عربی است که هیچ تعهدی در قبال دموکراسی، حقوق بشر، آزادی های اساسی و شهروندی و ارزش های ایدئولوژیک لیبرالیسم نداشته باشد؛ اما تابع و فرمانبردار واشنگتن باشد و یا حداقل خطری را متوجه امنیت ملی و منافع راهبردی ایالات متحده نکند.
تلاش آشکار دولت امریکا برای منصرف کردن کابل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امسال و پس از آن نیز بی اعتنایی آشکار و معنادار آن کشور نسبت به بن بست و بحران انتخاباتی افغانستان نشان داد که واشنگتن در عرصه دولت داری هم شکست را پذیرفته و دیگر حاضر نیست روی این عرصه، سرمایه گذاری کند.
ترامپ درست همان نگاهی را نسبت به رهبران حکومت کنونی افغانستان دارد که اوباما نسبت به کرزی داشت؛ سرد، تحقیرآمیز، از موضع بالا و کاملا بی اعتنا. این نشان می دهد که سران دولت های پیشین و کنونی امریکا هیچ اشتیاقی به دولت سازی در افغانستان ندارند. شاید از فساد و ناکارآمدی شایع در دولت افغانستان، سرخورده و ناامید شده اند. بی تعهدی، فساد، قانون شکنی و قوم گرایی رهبران افغان، دموکراسی امریکایی را نیز فاسد کرده؛ به گونه ای که حتی مردم افغانستان هم دیگر به آن امید و اعتماد ندارند.
بنابراین، واشنگتن در چارچوب توافق صلح با طالبان، در جستجوی کاستن از هزینه های غیرقابل پیش بینی هر دو شکست یادشده در عرصه های نظامی و دولتسازی است.
با این حال، روند صلح به هر نتیجه ای که منجر شود، اگرچه شاید بتواند به هدف امریکایی ها برای کاستن از هزینه های سرسام آور و پیامدهای مرگبار شکست در هردو عرصه نظامی و سیاسی در افغانستان، کمک کند؛ اما هرگز نمی تواند ماهیت این دو شکست را تغییر دهد و مأموریت ۲۰ ساله امریکا و ناتو در افغانستان را در مسیر موفقیت و پیروزی قرار دهد.
محمدرضا امینی - جمهور