۰

بازگشت طالبان به قدرت؛ یکسال بعد

سه شنبه ۲۵ اسد ۱۴۰۱ ساعت ۰۰:۰۶
اکنون درست یکسال از بازگشت طالبان به قدرت گذشته است. حرف زدن درباره چگونگی به قدرت رسیدن طالبان شاید دیگر بی فایده باشد. حالا وقت آن است تا نگاهی به رویدادهای یکسال اخیر بیاندازیم؛ شعارهایی که داده شد، وعده هایی که سپرده شد و بحران ها و فجایعی که یکی پس از دیگری از راه رسیدند و کشور را تا مرز تلاشی و فروپاشی کامل پیش بردند.
بازگشت طالبان به قدرت؛ یکسال بعد
درست یکسال از بازگشت طالبان به قدرت می گذرد. نخستین چیزی که در ذهن متبادر می شود این است که آنها در جنگ پیروز نشدند. وقتی در نتیجه تبانی و فروپاشی ناشی از فساد و فاشیزم، ولایات مهم تنها ظرف ۱۱ روز بدون هیچ جنگ واقعی و تعیین کننده به طالبان واگذار شدند و در نهایت با فرار بزدلانه اشرف غنی، ارگ ریاست جمهوری نیز به تصرف ملیشه های وابسته به شبکه حقانی درآمد، حتی خود طالبان هم انتظار نداشتند که به این سرعت به تاج و تخت برسند؛ اما رسیدند و این هرگز یک «پیروزی» به معنای متعارف کلمه نبود.
 
در این شکی نیست که آنها در طول نزدیک به ۳۰ سال گذشته، مبارزه کردند و برای اهداف قومی و ایدئولوژیک شان جنگیدند، خون دادند و قربانی شدند؛ اما بازگشت به قدرت، بیش از هر چیزی بخشی از پیامدهای قابل پیش بینی توافق استعماری دوحه بود تا نتیجه یک مبارزه نظامی.
 
اکنون درست یکسال از بازگشت طالبان به قدرت گذشته است. حرف زدن درباره چگونگی به قدرت رسیدن طالبان شاید دیگر بی فایده باشد. حالا وقت آن است تا نگاهی به رویدادهای یکسال اخیر بیاندازیم؛ شعارهایی که داده شد، وعده هایی که سپرده شد و بحران ها و فجایعی که یکی پس از دیگری از راه رسیدند و کشور را تا مرز تلاشی و فروپاشی کامل پیش بردند.
 
به باور بسیاری از کارشناسان، بازگشت طالبان به قدرت، یک ضرورت حیاتی بود. آنها و مردم افغانستان نیاز داشتند که رهبران طالبان یکبار به تنهایی و به طور مستقل، سکان هدایت کشور را در اختیار بگیرند.
 
فرقی نمی کند که این دوره چقدر طول می کشد. مهم این است که آنها در عمل با واقعیت هایی رو به رو شدند که شاید پیش از این هرگز تجربه مواجهه با آن را نداشتند.
 
آنها در برابر آزمون بزرگ دولت داری قرار گرفتند. مسئولیت، پاسخگویی در برابر خواست ها و نیازهای بی شمار مردم، امنیت و ثبات، فشار سنگین جامعه بین المللی و جامعه مطالبه گر و مبارزی که عمیقا تغییر کرده و نمی خواهد به قرون وسطی بازگردد.
 
طالبان در یکسال اخیر با بسیاری از همان چالش هایی مواجه شدند که پیش از این، دولت سرنگون شده نظام جمهوری را به ضعف و ناتوانی و ناکارآمدی در مهار و مواجهه موثر با آن متهم می کردند.
 
آنها دیدند که دولت داری دشوار است، پاسخ به نیازها و خواست های مردم سخت است، تعامل با جهان آسان نیست، تامین امنیت بسیار سنگین است و مبارزه با تروریزم و استقرار نظم و ثبات، تنها با شعارها یا دستبرد به آمار و مدیریت رسانه ها و افکار عمومی، به دست نمی آید.
 
از سوی دیگر، مردم هم نیاز داشتند تا دست کم یکبار طالبان قدرت مطلق را از آن خود می کردند. آنها باید شاهد شیوه دولت داری طالبان می بودند. اینکه آنها تا چه حد به شعارهای شان در زمینه حفاظت از استقلال، تمامیت ارضی، منافع ملی، تامین امنیت، اجرای شریعت، عبور از فاشیزم و قوم گرایی و ایجاد یک سیستم سیاسی مشروع و ملی و اسلامی پایبند اند و عمل می کنند.
 
در بسیاری از زمینه ها هیچ پیشرفتی حاصل نشده است. این چیزی است که حتی رهبران طالبان نیز به آن اذعان می کنند.
 
در نخستین سالگرد تسلط طالبان بر کشور، آنها هیچ نکته قابل افتخاری جز «شکست» امریکا، پایان اشغال و پیروزی «اسلام» و «مجاهدین» برای ارائه نداشتند؛ اما این موارد، با وجود تمام ارزشی که ممکن است داشته باشد، برای یک ملت گرسنه و بی وطن و فاقد آینده ای امیدبخش، نه آب می شود و نه نان.
 
روز ۲۴ اسد در تقویم رسمی طالبان، رخصتی عمومی اعلام شده است. در این روز باید عموم ملت افغانستان «استقلال» کشورشان را از امریکا جشن می گرفتند؛ اما اینگونه نبود. تنها سربازان طالبان بودند که سوار بر تانک ها و رنجرهای نظامی در شهرهای بزرگ به شادمانی پرداختند. این یعنی طالبان نتوانسته اند با جامعه ای که بر آن حکومت می کنند، پیوندی معنادار برقرار کنند.
 
مردم دولتی پاسخگو، کارآمد، مشروع و مسلط می خواهند؛ دولتی که از آنان نمایندگی کند، به حقوق شان احترام بگزارد، صدای درد و رنج شان باشد و برای آن درمانی ارائه دهد. به گرسنگی و فقر و بیکاری و ناامنی و تبعیض و تعصب و تنگ اندیشی و انحصارگرایی و سرکوب و سانسور و استبداد پایان دهد و نظم و ثبات و امنیت و مصونیت را برای همه تامین کند. دولتی که نماینده ای شایسته برای مردم افغانستان در جامعه بین المللی باشد، از استقلال کشور در برابر مداخلات خارجی به ویژه پاکستان، دفاع کند، بساط تروریزم جهانی را از کشور ما برچیند و با موج مهاجرت، فاجعه انسانی، فروپاشی اقتصادی، بیکاری، ناامیدی نسبت به آینده و... به درستی و به شیوه ای معقول و کارآمد، مقابله کند و به مردم این احساس را اعطا کند که «افغانستان خانه مشترک همه مردم است».
 
با اینهمه در کمال ناامیدی، هیچ پیشرفت ملموسی در زمینه های یادشده به دست نیامده است. طالبان هنوز درگیر بازگشایی یا مسدود ماندن مکاتب دخترانه اند و در این زمینه به روایت کرزی، مفتی های پاکستان باید تصمیم بگیرند. آیا با این رویکرد می توان کشوری را که برای ده ها سال، کانون بحران و بی ثباتی و جنگ های نیابتی قدرت های خارجی بوده، اداره کرد؟
 
نرگس اعتماد - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین