وضعیت در بدخشان بهشدت پرتنش و بحرانی است. طالبان در تلاش برای مدیریت بحران و سرکوب اعتراضات هستند، اما گزارشها نشان میدهد که تنشها همچنان بالا بوده و خطر بروز درگیریهای بیشتر و حتی خیزشهای مردمی وجود دارد.
فرماندهان ارشد طالبان وارد منطقه شدهاند تا این بحران را مهار کنند، اما ناظران بر این باور اند که آنچه در بدخشان جریان دارد، فوران آتشی زیر خاکستر است؛ آتشی که از آغاز تسلط طالبان در بدخشان همواره وجود داشته و با هر بهانهای شعلهور شده است.
اگرچه رسانههای نزدیک به طالبان تلاش دارند بحران جاری در بدخشان را به باندهای مافیایی مرتبط با مواد مخدر و استخراج غیرقانونی معادن نسبت دهند، اما ناظران مستقل، معتقد اند که این اعتراضات ناشی از نابرابری قومی و سلطه یکجانبه پشتونهای جنوبی بر سرنوشت تاجیکان بومی بدخشان است.
در این میان، جریانهای مقاومت ضد طالبان نیز وارد عمل شدهاند تا از وضعیت جاری برای ایجاد تحرکات بیشتر استفاده کنند. برخی فرماندهان نظامی سابق که پیشتر در برابر سیاستهای قومی طالبان، بهویژه در مناطق تاجیکنشین شمال افغانستان سکوت کرده بودند، اکنون سکوت خود را شکسته و مردم را به اعتراض و انقلاب فرامیخوانند.
از سوی دیگر، رسانهها و نهادهای تبلیغاتی طالبان تلاش میکنند تحرکات مقاومت علیه رژیم حاکم را به داعش نسبت دهند تا به این ترتیب از مشروعیت قیامهای مردمی و مقاومت ملی علیه طالبان بکاهند.
این وضعیت نشان میدهد که آنچه در بدخشان جریان دارد، طالبان را بهشدت نگران کرده و آنها از پیامدهای ویرانگر این خیزشها در مناطق مختلف این ولایت هراس دارند.
یکی دیگر از عوامل افزایش نگرانیهای طالبان، تقابل طالبان بومی و محلی بدخشان با جنگجویان جنوبی است. حتی گفته میشود که برخی از نیروهای طالبان محلی، علیه والی پشتونتبار ولایت موضع گرفتهاند و این مسئله نیز موجب تشدید تنش و بحران در بدخشان شده است.
با این حال، همانگونه که پیشتر اشاره شد، بدخشان از ابتدا مستعد خیزشهای مردمی و قیامهای همگانی علیه رژیم حاکم بوده است.
بهعبارت دیگر، بدخشان یکی از مهمترین ولایات افغانستان محسوب میشود که هرگز حاکمیت قومی طالبان را نپذیرفته و همچنان ظرفیت قیام و انقلاب علیه رژیم حاکم را در خود حفظ کرده است.
به همین دلیل، همانگونه که در واکنشهای برخی چهرهها و فعالان برجسته بدخشانی در خارج از کشور بازتاب یافته، سیاستهای سرکوبگرانه و انحصارگرایی قومی طالبان در بدخشان مردم را بهشدت تحت فشار قرار داده و زمینهساز فعلیت بخشیدن به قابلیت بالقوه این ولایت برای قیام و انقلاب شده است.
رهبران پشتونتبار طالبان در بدخشان، کابل و قندهار، اگرچه تلاشهای گستردهای را برای ترغیب مردم محلی به پذیرش حاکمیت خود انجام دادهاند—و در این مسیر از سیاستهای دوگانه سرکوب و امتیاز استفاده کردهاند—اما ناظران معتقد اند مردم بدخشان هرگز حضور و حاکمیت پشتونهای جنوبی بر سرنوشت خود را تحمل نخواهند کرد.
با توجه به این شرایط، طالبان تاجیکتبار بدخشانی با انتخابی دشوار و تاریخی مواجه هستند. آنها باید تصمیم بگیرند که آیا در این مقطع حساس و حیاتی، جانب مردم سرکوبشده خود را خواهند گرفت یا همچنان به ایدئولوژی قومی طالبان وفادار میمانند و خود را قربانی حاکمیت یکجانبه پشتونهای جنوبی بر سرنوشت تاجیکان شمالی خواهند کرد.
البته نباید نادیده گرفت که بدخشان از دیرباز تاکنون کانون فعالیت باندهای مافیایی، استخراج غیرقانونی معادن، کشتزارهای تریاک و قاچاق آثار باستانی بوده است. هیچ تردیدی وجود ندارد که هرگونه بحران و بیثباتی در این ولایت به نفع این جریانها تمام خواهد شد، و سردستههای این سازمانها نیز تمام توان خود را برای بهرهبرداری از این وضعیت به کار گرفتهاند.
اما آنچه در حال حاضر اهمیت دارد، استمرار قیامها، خیزشها و اعتراضات مردمی در بدخشان است؛ وضعیتی که حاکمیت بلامنازع و بیرقیب طالبان بر سراسر افغانستان را با چالش جدی مواجه کرده است. در صورتی که این بحران از کنترل خارج شود، طالبان، علیرغم استفاده حداکثری از سرکوب، ارعاب، تهدید و کشتار معترضان و چهرههای ناراضی، ممکن است با جنبشهای مشابه در سراسر افغانستان مواجه شوند. در این صورت، آغاز پایان رژیم طالبان رقم خواهد خورد.
عبدالمتین فرهمند - جمهور