سخنگوی طالبان، ادعای اخیر رئیس ستاد ارتش پاکستان درباره فعالیت گروههای ضد پاکستانی در خاک افغانستان را رد کرد.
حمدالله فطرت گفت: «از افغانستان هیچ تهدیدی متوجه هیچ کشوری نیست و هیچکس در اینجا علیه دیگران آموزش نمیبیند.»
جنرال عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش پاکستان گفته بود گروههای تحت حمایت هند از خاک افغانستان علیه پاکستان فعالیت میکنند.
او گفت که دست داشتن افغانها در حملات تروریستی در پاکستان، به صلح و ثبات منطقه آسیب میرساند و این انحراف حکومت طالبان از توافق دوحه است.
پاکستان بارها طالبان را به حمایت از تروریزم و دست داشتن در ناامنیهای جاری در این کشور متهم کرده است؛ اتهامی که پیوسته از سوی طالبان رد شده و این گروه همواره تأکید کرده است که از خاک افغانستان علیه هیچ کشور دیگری استفاده نخواهد شد و گروههای تروریستی در افغانستان فعال نیستند؛ موضعی که تاکنون نتوانسته اطمینان هیچ یک از همسایگان افغانستان از جمله پاکستان را به دست آورد؛ زیرا آنچه در عمل رخ میدهد، کاملاً برخلاف ادعای طالبان است.
بنابراین، ادعاهای مطرحشده از سوی فرمانده ارتش پاکستان را نمیتوان بهکلی نادیده گرفت، اگرچه این واقعیت را نیز نباید انکار کرد که تروریزم، پیش از آنکه ریشه در سیاستهای پیدا و پنهان رژیم طالبان داشته باشد، محصول سالها سیاست امنیتی، مداخلهجویانه و توسعهطلبانه سران سیاسی و نظامی پاکستان بوده است.
از این منظر، پاکستانیها هم قربانی همان محصولی هستند که خود روزگاری آن را پدید آوردند و برای پیشبرد پروژههای امپریالیستیشان علیه کشورهای دیگر، از آن بهره بردند.
طنز تلخ ماجرا اینجاست که خود طالبان نیز روزگاری یکی از همین پروژهها بودند. بهبیان روشنتر، طالبان محصول کارخانههای تروریستپروری پاکستان و مورد حمایت مستقیم ارتش و سازمان اطلاعاتی این کشور برای تأمین سلطه استراتژیک بر سرنوشت مردم افغانستان هستند.
در این میان، با سلطه مجدد طالبان بر افغانستان که به کمک مستقیم پاکستانیها میسر شد، قواعد بازی نیز تغییر کرد؛ یعنی در حالی که پاکستانیها انتظار داشتند که طالبان به عنوان رژیمی دستنشانده اسلامآباد در کابل عمل کنند و بر اساس اهداف اولیه جنرالهای پاکستانی، بهمثابه نیروی نیابتی پاکستان در افغانستان ایفای نقش نمایند، رهبران طالبان بنا به هر دلیلی به این نتیجه رسیدند که اکنون وقت فاصله گرفتن از پاکستان و تمرین استقلال از کارفرمایان پاکستانی فرارسیده است.
مسئله دیگر این بود که طالبان نتوانستند از متحدان منطقهای خود فاصله بگیرند و عهد برادریشان با تروریستهای فرامرزی را فراموش کنند. به همین دلیل، آنها به حمایتها و ارتباطات پیدا و پنهان خود با گروههای تروریستی فراملیتی از جمله تیتیپی و سایر گروههایی که علیه رژیم اسلامآباد میجنگند ادامه دادند؛ رویکردی که اکنون به یک معضل بزرگ در روابط دو طرف منجر شده و پاکستانیها آن را عامل اصلی ناامنیهای مرگبار و ترورهای سنگین در داخل قلمرو خود میدانند.
نکته مهم این است که رویکرد فعلی طالبان در قبال پاکستان همان سیاستی است که پیشتر خود پاکستان با استفاده از طالبان در قبال افغانستان بهکار میبرد.
آنچه در این میان تغییر کرده، ابزار نیست؛ بلکه هدفِ استفاده از ابزار است. بهعبارت روشنتر، تروریزم پیش از این در خدمت توسعهطلبی هژمونیک اسلامآباد بود؛ اما امروز به ابزاری برای طالبان و متحدان تروریستیشان علیه خودِ پاکستان تبدیل شده است.
مسئله نگرانکننده این است که همانگونه که یک پاکستان حامی تروریزم بسیار خطرناکتر از یک پاکستان مجهز به بمب اتمی است، بزرگترین برگ برنده و حربه مرگبار طالبان نیز تسلیحات باقیمانده از نیروهای امریکایی نیست؛ بلکه تروریستهای متحد این گروه هستند، همانهایی که امروزه از آنها برای پیشبرد اهداف مشترک جهادیهای جهانی در پاکستان و سایر کشورهای منطقه استفاده میشود.
اگرچه پاکستان بارها از دستیابی طالبان به تسلیحات پیشرفته آمریکایی و ناتو ابراز نگرانی کرده و مدعی شده که تروریستهای متحد طالبان از این سلاحها برای ناامنی و حملات مرگبار علیه نیروهای امنیتیاش استفاده میکنند، اما نگرانی بزرگتر برای پاکستان و دیگر همسایگان افغانستان، فعالیت دهها گروه تروریستی متحد طالبان در داخل افغانستان و حمایت مستقیم و دائمی رژیم حاکم از آنان است، مسئلهای که سایه سیاه آن بر امنیت منطقهای گسترده شده و روزانه از کشورهای هدف قربانی میگیرد.
با این همه، طالبان بهمثابه گروهی تروریستی و رژیمی غیرمسئول تنها مقصر وضعیت فعلی نیستند؛ بلکه عامل اصلی این بحران، خود پاکستان است؛ کشوری که با حمایتهای مستمر و گسترده از تروریزم و استفاده از آن برای پیشبرد پروژههای ژئوپلیتیکی خود در منطقه، تهدیدی پایدار علیه امنیت منطقهای ایجاد کرد و اکنون خود نیز یکی از قربانیان آن است.
عبدالمتین فرهمند – جمهور