دفاع امرالله صالح از اشرف غنی، خشم رنگین دادفر سپنتا را برانگیخت. صالح اظهارات پیشین غنی مبنی بر اینکه منتقدان سیاسی او روی نظام جمهوری «کبر و ناشکری» کردند را بازنشر کرد.
آقای صالح بخشی از سخنان غنی را بازنشر کرد که در آن از موضع رهبران جهادی و سیاسی درباره روند صلح انتقاد کرده بود.
او به نقل از غنی نوشت: «اینها بالای نظام کبر میکنند و ناشکر شدهاند. بیخبرند که ممکن است افغانستان به زندان بزرگ بیسقف مبدل گردد. اینها معنای پروسه صلح را نمیدانند. تجرید نظام منجر به صلح نخواهد شد، منجر به جنگ داخلی یا وحشت بیپیشینه خواهد شد، یا هم هر دو.»
رنگین دادفر سپنتا، در واکنش به پست صالح، اشرف غنی را «دروغپرداز ذاتی» و «بیمار روانی» خواند و خطاب به صالح نوشت: «دوست من، شما را چه شده است؟ به خاطر وطن و میهن، بس کنید.»
اگرچه هیچ تردیدی وجود ندارد که رنگین دادفر سپنتا نیز یکی از همان مهرههای دستآموز استعمار برای پیشبرد پروژههای استعماری امریکا در افغانستان بود که بهویژه در زمان تحمیل پیمانهای استراتژیک و امنیتی بر سرنوشت مردم افغانستان و خفه کردن صداهای عدالتخواهانه و ملیگرایانه با تمام توان وارد عمل شده بود و ثابت کرد که برای اجرای پروژههای استعماری امریکا و متحدانش در افغانستان حتی بدیهیترین تعهدات انسانی، عرق و عزت ملی، و اصول ابتدایی اخلاقی را به عنوان یک استاد دانشگاه و چهره آکادمیک فراموش میکند.
هیچکس هرگز از یاد نخواهد برد سخنرانیهای آتشین سپنتا برای دفاع از بهرسمیت شناختن حق کاپیتولاسیون نظامیان اشغالگر امریکایی در افغانستان و مقابله بیرحمانه او با رسانههای منتقد و حتی خفه کردن صدای نمایندگان مردم در شورای ملی را.
این در حالی است که خود آقای سپنتا نیز بهخوبی میدانست که کار او هرگز خدمت به تحکیم بنیانهای جمهوریت در یک کشور استبدادزده و دفاع از دموکراسی و حقوق بشر نبود، زیرا او برای امضای پیمانهایی تلاش میکرد که به وضوح با بدیهیترین اصول جمهوریت و دموکراسی در تضاد بودند، و نخستین پیامد آن لگدمال کردن حقوق بشری تمام مردم افغانستان توسط نیروهای نظامی غربی و اشغالگران امریکایی بود.
با این همه، آنچه اکنون امرالله صالح انجام میدهد حتی از کارهایی که سپنتا در زمان وزارت امور خارجه یا حضور در شورای امنیت ملی انجام میداد، وقیحتر، بیشرمانهتر و خائنانهتر است.
سپنتا شاید در آن زمان بهخاطر پول یا هر ملاحظه دیگری در خدمت منافع امریکا درآمده بود و با زیر پا گذاشتن تعهدات اخلاقی و تعلقات وطنیاش برای دستیابی به منافع کوتاهمدت شخصی، به عنوان یک خائن عرضاندام کرده بود؛ اما آن دوران سپری شد، امریکا افغانستان را تنها گذاشت، پیمانهای امنیتی و استراتژیک بهطور یکجانبه از سوی واشنگتن نقض گردیدند و نظام جمهوریت امریکایی نیز یک بار برای همیشه متلاشی شد.
اکنون شاید خود آقای سپنتا نیز اگر به گذشتهاش نگاه کند، نکات فراوانی برای عبرت گرفتن پیدا کند. چهبسا موضعگیریهای اخیر او، بخشی از تقلای مذبوحانهاش برای اصلاح گذشته و ابراز ندامت و پشیمانی از اعمال و کردارهایش در خدمت به استعمار و نظام دستنشانده استعماری باشد.
اما آنچه هرگز نمیتوان از آن چشم پوشید، ادامه حمایت وقیحانه امرالله صالح از یک خائن بدنام ملی و یک بیمار روانی است.
اشرف غنی حتی زمانی که نظام جمهوری پابرجا بود، چهرهای فاشیست، افراطی، دارای گرایشهای ضد ملی، و بهشدت جاهطلب، خودخواه و خائن به آرمانهای مقدس مردم افغانستان بود.
امرالله صالح اما با درک دقیق همه صفات و ویژگیهای منفی ایدئولوژیک و شخصی اشرف غنی، در کنار او ایستاد و برای آنکه پست معاونت اول ریاست جمهوری را احراز کند، حتی بزرگترین سرمایههای سیاسی، اجتماعی و مردمیاش را قربانی کرد.
شاید صالح نیز مانند هر سیاستمدار آرمانگرای دیگری، حق داشت که برای رسیدن به دالانهای پر زرق و برق قدرت، در کنار چهرهای بدنام و منفور مانند اشرف غنی بایستد، رویکردهای فاشیستی او را نادیده بگیرد، و از تبانی و تراضی شرمآورش با تروریستهای بدنام و خونآشام عمداً و آگاهانه چشمپوشی کند تا چند صباحی در قدرت باقی بماند و بهعنوان معاون اول ریاست جمهوری افغانستان یاد شود؛ اما پس از خیانت بزرگ ملی اشرف غنی، دفاع از او چه توجیهی دارد؟
بهراستی، به گفته رنگین دادفر سپنتا، امرالله صالح را چه شده است که هنوز اشرف غنی خائن، منفور و فراری را رئیسجمهور افغانستان میداند و خود را در آیینه معاون اول او تصور میکند؟
به نظر میرسد که دفاع امرالله صالح از اشرف غنی یا به این دلیل است که همچنان خود را تا پایان عمر مدیون و مرهون آقای غنی میداند که یک سیاستمدار آرمانگرا و جاهطلب را به قدرت رساند و بهعنوان معاون اول خود منصوب کرد، یا اینکه اشرف غنی همچنان بخشی از پولهای دزدیدهشده و اموال به غارترفته را به امرالله صالح اعطا میکند تا او در برابر موج حملات و واکنشهای گاهبهگاه رهبران سیاسی و مردم افغانستان، به دفاع از رئیس پیشینش بپردازد.
واقعیت هرچه باشد، دفاع از اشرف غنی یعنی دفاع از یک خائن ملی، و هر کس، به هر نیتی که اقدام به این کار کند، شریک خیانت بزرگی است که غنی علیه همه آحاد مردم افغانستان مرتکب شد. امرالله صالح باید بداند که با دفاع از این چهره منفور، مطرود و منزوی، بار مسئولیت تاریخی خود در شراکت در این خیانت نابخشودنی را سنگینتر میکند.
و نکته آخر اینکه هم اشرف غنی، هم امرالله صالح، و هم همه کسانی که علیرغم ارتکاب خیانتهای آشکار ملی و نابودی رویاهای مقدس مردم افغانستان، هچنان بر آتش تنشهای سیاسی میدمند و اختلافات پیشین را دامن میزنند، هرگز و هیچگاه میهنپرست نبوده و نیستند، و این هشدار را که «به خاطر وطن، بس کنید» جدی نمیگیرند.
عبدالمتین فرهمند – جمهور