۰

روزگار تیره پایتخت وحشت؛ هیچکس در امان نیست

چهارشنبه ۳ جدی ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۰۳
کابل به پایتخت وحشت تبدیل شده است؛ شهری که در آن هیچکس در هیچ نقطه ای احساس امنیت نمی کند. پایتخت نشینان، هر روز، صبح را با صدای انفجار یا خبر ترورهای هدفمند، شروع می کنند و در ادامه، پیام های مشمئزکننده حاکمان غیر مسئول و فاسدی که نه از مرگ و مصیبت قربانیان تروریزم می کاهد و نه به هراس و نگرانی عمیق و ویرانگر مردم پاسخ می دهد.
روزگار تیره پایتخت وحشت؛ هیچکس در امان نیست
مجلس نمایندگان در واکنش به ترور یوسف رشید؛ رییس اجرایی بنیاد انتخابات آزاد و عادلانه (فیفا)، مسئولان امنیتی کابل را به بی‌کفایتی متهم کرد و خواستار برکناری آنان شد.
 
میررحمان رحمانی؛ رییس مجلس گفت که ناامنی‌ و ترورهای هدفمند در شهر کابل روز به روز افزایش پیدا می‌کند، این حملات روان مردم را شدیداً صدمه زده و حوصله مردم را به سر آورده‌‌است.
 
آقای رحمانی تاکید کرد: «از جناب رییس جمهور می‌خواهیم که در رابطه به مسئولین کابل تجدید نظر کرده و افراد با تجربه و متعهد را به‌جای آنان بگمارد.»
 
برخی نمایندگان نیز در پیوند به ترور آقای رشید از افزایش ناامنی‌ و ترورهای هدفمند در پایتخت انتقاد کردند.
 
یوسف رشید؛ رییس اجرایی بنیاد انتخابات آزاد و عادلانه (فیفا)، صبح روز چهارشنبه (3 جدی)  مورد تیراندازی افراد مسلح ناشناس قرار گرفت و در شفاخانه جان داد.
 
بدترین رویداد این است که کشتارهای هدفمند و ناامنی های مرگبار در پایتخت به امری عادی و رخدادی روزمره تبدیل شود. به نظر می رسد که حکومت و مقام های ارشد اجرایی و امنیتی در حال حاضر، هیچ برنامه ای جز عادی سازی این وضعیت ندارند.
 
آنها با فرافکنی و متهم کردن این یا آن گروه تروریستی، تلاش می کنند همه تقصیرها را بر گردن دشمن تروریستی بیاندازند تا خود را تبرئه کنند، ناکارآمدی، بی مسئولیتی، سوء مدیریت و فساد خود را پنهان یا توجیه نمایند و مهم تر از همه، این وضعیت را ناگزیر و اجتناب ناپذیر نشان دهند که قابل تغییر نیست و باید به عنوان یک واقعیت امنیتی از سوی مردم پذیرفته شود.
 
اما این همه واقعیت نیست؛ زیرا وضعیت امنیتی جاری در کابل بسیار شبیه به دورانی است که در پایتخت هیچ قدرت متمرکز و مسلطی وجود نداشت، نظام سقوط کرده بود، دولت فروپاشیده بود و هر فرمانده و تفنگدار غیر مسئول برای خودش دایره قدرت و حاکمیت تعریف کرده بود.
 
اکنون هم اگر دولت وجود دارد باید در برابر این شرایط آشفته و بحرانی پاسخگو باشد، درباره ناکامی های شرم آورش که هر روز منجر به کشته شدن شماری از افراد می شود، مسئولانه توضیح دهد، مقصران احتمالی را برکنار، محاکمه و مجازات کند، از تدابیر و تمهیدات خود برای مهار این بحران، پرده بردارد و به مردم اطمینان دهد که برای این معضل، راه حل های کارآمد، عملی و زودبازده دارد. در غیر آن، محکومیت و وعده های واهی برای شناسایی و پیگرد عاملان این کشتارها بدون آنکه در عمل، تحولی رخ دهد، مردم را نسبت به دولت، بدگمان می کند، اعتماد و حمایت آنها از حاکمیت را برمی گیرد و چه بسا موجب برانگیخته شدن خشم و عصیان عمومی خواهد شد.
 
در وضعیت جاری، کابل به پایتخت وحشت تبدیل شده است؛ شهری که در آن هیچکس در هیچ نقطه ای احساس امنیت نمی کند. پایتخت نشینان، هر روز، صبح را با صدای انفجار یا خبر ترورهای هدفمند، شروع می کنند و در ادامه، پیام های مشمئزکننده حاکمان غیر مسئول و فاسدی که نه از مرگ و مصیبت قربانیان تروریزم می کاهد و نه به هراس و نگرانی عمیق و ویرانگر مردم پاسخ می دهد.
 
این شرایط باید تغییر کند. هم حکومت، هم مردم و هم سایر نهادهای نظام به ویژه پارلمان، مسئولیت دارند تا برای تغییر وضعیت، متحد شوند و کمک کنند.
 
اما مهم ترین مسئولیت، متوجه حکومت و نهادهای امنیتی و استخباراتی است. مهره های در رأس این دستگاه ها باید در برابر پرسش ها و انبوه ابهامات انباشته شده در افکار عمومی، پاسخگو قرار داده شوند. نیاز است تا آنها به طور شفاف و بی پرده درباره توانایی های دشمن و ناتوانی های خود به مردم توضیح دهند؛ اینکه چه امکاناتی برای مدیریت بحران در اختیار دارند، از چه امکانات و ابزارهایی محروم هستند، از گذشته چه درسی گرفته اند، برنامه های شان برای حال و آینده چیست و... تا در نهایت، مشخص شود که اگر نمی توانند بحران را مهار کنند و موج کشتار و ترور را متوقف سازند، محترمانه از قدرت کنار بروند و یا توسط رییس جمهوری یا پارلمان، عزل و سلب صلاحیت شوند.
 
خون مردم نباید برای فرونشاندن عطش قدرت چند مهره فاسد و ناکام و ناتوان، ریخته شود. پایتخت‌نشینان طی ۴۰ سال گذشته به اندازه کافی، تاوان کامجویی های اقتدارگرایان خونریز و جنایتکار را پرداخته اند؛ اما اکنون که هنوز مردم سالاری و نهادهای مردم سالار به طور نمادین یا روی کاغذ، وجود دارد، باید از همه اهرم ها استفاده کرد تا مانع تشدید بحران به بهای بقای یک مجموعه غیر مسئول و بی کفایت شد. ریاست جمهوری، پارلمان و دستگاه قضایی می توانند بخشی از اهرم هایی مهار و مدیریت بحران و کنار زدن عناصر فاسد و ناکارآمد باشند؛ اما در صورتی که مردم به این نتیجه برسند که این دستگاه ها خود بخشی از مشکل هستند و یا خواسته یا ناخواسته به شبکه ترور و ناامنی و برآوردن کام اقتدارگرایان غیر مسئول، کمک می کنند، بدون شک، عصیان و اعتراض برای تغییر، تنها گزینه فراراه آنان خواهد بود.
 
نرگس اعتماد - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین