۰

چشم‌دیدهای یک خبرنگار از سقوط بامیان

پنجشنبه ۲۶ اسد ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۴۶
چشم‌دیدهای یک خبرنگار از سقوط بامیان


جولای 2021 آغاز تزلزل اداره محلی جمهوریت در تنها ولایت امن افغانستان"بامیان" بود. از آغاز این ماه منطقه‌ی آشپشته از مربوطات ولسوالی کهمرد و هم‌چنین روستا باغک از مربوطات ولسوالی شیبر شاهد نبرد‌های وقفه‌ی و سنگین میان نیروهای پولیس بامیان و ستیزه جویان طالب بود. با گذشت هر روز این وضعیت تشدید می‌شد. با برکناری زبردست صافی فرمانده پولیس بامیان در 7 جولای و گماشته شدن اسدالله محمدی خیلی‌ها امیدوار شدند که وضعیت بهتر شود چون محمدی هزار بوده و زبردست صافی پشتون و گمانه‌زنی‌ها نیز بر این بود که هزاره حداقل معامله نمی‌کند اما از نظر من که خیلی حس تعلق هم نسبت به ایشان داشتم محمدی یک فرمانده ناتوان به نظر می‌رسید. 

دیر زمانی نگذشته بود که درگیری‌ها تشدید پیدا کرد و پسته باغک و آشپشته محاصره شد و بامیان وضعیت عادی خود را از دست داد، مردم کم کم داشتند از شهر به دهات و کوه‌ها پناه می‌بردند. شماری از متنفذین قومی و نمایندگان بامیان در پارلمان خیزش‌های مردمی را ایجاد کردند اما ‌این تلاش‌ها روی روحیه مردم هیچ تاثیر نداشت، من از 8 جولای باید شبها تا صبح بیدار می‌بودم و به زنگ‌های مردم پاسخ میدادم که وضیعت چگونه است.

 10 جولای جنگ در ساحه باغک تشدید شد و مردم مرکز بامیان تقریبا به صورت کامل خانه‌ها را تخلیه کرده و به کوه‌های بابا پناه گرفته بودند و پس از دو روز نبرد 12 جولای ولسوالی کهمرد سقوط کرد. ساعت پنج عصر همان روز به محمود سیغانی ولسوالی کهمرد تماس گرفتم گفت رفیق وضعیت خوب نیست به سیغان هستیم جنگ شدید است اما اکمال نمی‌شویم ظاهرا معامله شده است! سرانجام سیغان همان شب سقوط کرد. از کوه بابا هم خبر از تلفات مردم مخابره می‌شد، رفتم کوه بابا دیدم وضعیت خیلی شکننده است مردم نان برای خوردن ندارند و در کنار آن زنان و کودکان باید روزانه با شکم گرسنه آفتاب سوزان را تحمل کنند و شبانه سرما را بدون داشتن پتو. از زنی پرسیدم چرا به کوه‌ها پناه آوردید گفت از ترس طالبان، زیرا دور قبلی طالبان، جنگجویان این گروه خانه‌های مارا تاراج کردند، به آتش کشیدند و چندین تن از اقارب ام را پیش چشم ام تیر باران کردند و ما از ترس تکرار آنروزها به اینجا پناه آوردیم. فردای آنروز شنیدم که دستکم 11 تن به شمول 7 کودک از شدت سرما در کوه بابا جان باخته‌اند. فعالین رسانه‌ی نیز بامیان را ترک کرده بودند که این وضعیت را گزارش می‌دادند.

همان روز سیدانور رحمتی با توهین و تحقیر از سمت ولایت بامیان برکنار و در عوض وی طاهر زهیر به عنوان والی بامیان معرفی شد. 
شخصی بنام حاجی غلام‌حسین او را ناسید، کافر و معامله گر گفته فحش داد و این والی سرافکنده بامیان را ترک کرد. با آمدن زهیر آرامش نسبی برگشت، طی دو روز طالبان از سیغان و کهمرد عقب نشینی کردند و زهیر در چوک اریکین نشست خبری برگزار کرد و از مردم خواست به خانه‌های شان برگردند. زهیر و هوادارانش این پیروزی را جشن گرفتند، من به رحمتی پیام دادم گفتم پیر بزرگوار چرا چنین کردی؟ فقط در پاسخ گفت جوان تشکر از احساس پاک شما چند روز بعد میفهمی!

دو روز نگذشته بود که این آتش زیر خاکستر دوباره زبانه کشیده و طاهر زهیر هم کم کم داشت دست‌وپاچه می‌شد، جلسه‌های پی هم با طیف‌های مختلف بامیان گرفت تا موقف آنان را در مورد تحصولات سیاسی بداند که بامیان جنگ کند یا بدون جنگ تسلیم شود، بعضی‌ها بانگ جنگ سر میدادند و بعضی مخالف جنگ،

سرانجام ولایت‌های همجوار یکی پی هم سقوط می‌کرد و نا امیدی افزایش یافت. هرات سقوط کرد و بامیان آماده‌ی چنین شرایط، بازار بامیان کاملا خلوت شده بود و فقط نیروهای خیزش مردمی که از پروان به بامیان فرار کرده بودند داخل شهر دیده می‌شدند. خیلی خسته آمدم در یکی از رستوانت‌های بامیانی که لحظه‌ای رفع خستگی شود و چند شب بود که نخوابیده بودم؛ تازه چای را در پیاله ریخته بودم که یک مرد میانسال و یک پسر جوان که خود را پدر و پسر معرفی کردند خیلی وحشت‌زده وارد رستورانت شدند، من گفتم خیرتی است؟ گفت نه! ما از هرات فرار کردیم و از مسیر غور با موتر سایکل آمدیم، هرات همه مردان را تیرباران کردند، حتی سر بریدند، من متوجه شدم که این دو مرد از هرات نیستند چون از لهجه شان شناخته می‍شود که از روستای غندک از خود بامیان است و فهمیدم هدف این‌ها ایجاد وحشت است، به استخبارات زنگ زدم دیدم همه به فکر نجات خود هستند. داخل شهر شدم دیدم داخل بعضی سرای‌ها موترهای باربری خیلی زیاد اما بازار خلوت است، از یکی از دکانداران که داشت طلاهایش را تخلیه میکرد پرسیدم چرا این همه موتر! گفت از باشندگان غندک اند و قصد غارت بازار بامیان را دارند. غندک یکی از مناطق نا امن بامیان بود که ساکنان آن از قبل با طالبان در ارتباط بودند.

بامداد 15 اگست طاهر زهیر ولایت را به طالبان تسلیم کرد. طالبان به تاراج ادارات دولتی روی آوردند همه را سرقت کردند، پس از آنان به زورگیری موترهای شخصی مردم شروع کردند و صدها موتر شخصی مردم را زورگیری کردند که به گفته‌‌ منابع مردمی بیش از 300 موتر شخصی مردم مرکز بامیان توسط باشندگان ولسوالی‌های سیغان، کهمرد، غندک و برفکی‌ها سرقت شدند که تا یک سال پس از سقوط نیز در صوف‌های زغال پنهان کرده بودند. موزیم نیز تاراج شد و شماری از شهروندان شیعه تغییر لباس دادند و با طالبان تاجک‌تبار که از غندک و برفک بودند دنبال پیدا کردن نظامی‌های سابق راه افتادند و حتی پشت خانه‌های این افراد رفتند و زنان و کودکان شانرا اذیت کردند. این افراد به شدت دنبال چپاول، سرقت و زورگیری اموال شخصی مردم بودند. موزیم، مستوفیت و سایر ادارات دولتی را تحت نام غنایم جنگی به یغما بردند؛ "البته در مورد سرقت موزیم و مستوفیت ملاحظاتی است".

پس از تاراج و آمدن مولوی مهدی به عنوان رئیس استخبارات وضعیت امنیتی بامیان بهتر شد و با گذشت هر روز بهتر می‌شد، اما دیری نگذشت که مولوی مهدی با مقبول احمد وقاص رئیس پیشین اداره امر به معروف بامیان به دلیل زورگیری و چپاول اموال شخصی مردم توسط ملامقبول درگیر شد و سرانجام مهدی از ریاست استخبارات و مولوی انس به اتهام کنترول نتوانستن وضعیت از پست ولایت بامیان برکنار شدند. 

پس از آن دست طالبان محلی بامیان بازتر شد و آنان به باج‌گیری از موسسات امدادرسان روی آوردند؛ طبق نقل منابع محلی کم‌تر خانواده در روستای غندک و برفک باشند که از پول چپاول اموال مردم و کمک‌های بشر مستطیع" واجب‌الحج" نشده باشند و یا عروسی نکرده باشند.

این وضعیت دیر دوام نیآورد که عبدالله سرحدی دومین والی طالبان برای بامیان روش مردم غندک را تعقیب کرد و اقدام به سرقت بیت‌المال، قاچاق آثار باستانی و باج‌گیری از موسسات نمود و محمدخان غازی برادر خود را موظف به باج‌گیری از موسسات ساخت. این وضعیت سبب شد تا آتش نفاق میان طالبان تاجکتبار و پشتون‌ها درونی شعله ور شود تا صدیق‌الله شاهین مسافر و قاری بلال از طالبان حقانی چندین کارخانه‌ی تولید مواد مخدر که منسوب به ملا عبدالله سرحدی والی طالبان در بامیان بود را در این ولایت کشف و ضبط کردند و ده‌ها بار مانع کاوش افراد عبدالله سرحدی در مناطق تاریخی بامیان شدند و این تنش‌ها به حدی بالا گرفت که نقشه‌ی حذف همدیگر را روی دست گرفتند و این تنش‌ها با آنکه دو سال از حکومت طالبان می‌گذرد هنوز هم جریان دارد و تنش میان این دو مقام طالبان "فرمانده پولیس و والی" باعث افزایش رویدادهای امنیتی، بازداشت‌های خودسرانه شهروندان، تلاشی خانه‌های مسکونی و زورگیری موترهای شخصی بعضی از مقام‌ها و متنفذین بامیانی نیز در این ولایت شده است

خلاصه اینکه خاطرات من از حکومت طالبان طی دو سال حکومتداری این گروه نشان دهنده‌ این است که طالبان قصد حکومت ندارند بلکه خود نیز می‌دانند که حضور آنان در افغانستان یک پروژه است و به همین دلیل مسوولین محلی این گروه  به عوض کارهای حکومتداری دنبال ثروت اندوزی و جمع‌آوری پول هستند. طالبان غیرپشتون نیز از ماندن در پست‌های حکومتی این گروه نا امید شده اند و از جنگیدن در رکاب این گروه قومی و بنیادگرای افراطی ابراز ندامت می‌کنند.

ارسالی یک  فعال رسانه‌ای از بامیان - خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین